غزل شمارهٔ ۸۳۴
ای هر سر مویت را رویی به پریشانی
صد روی خراشیده موی تو به پیشانی
در سینه نهان کردم سودای تو مه، لیکن
بس درد که برخیزد زین آتش پنهانی
آن دیگ نبایستی پختن به نیستانها
اکنون که برفت آتش، با دست پشیمانی
انکار مکن ما را گر بیسر و پا بینی
کین کار هم از اول سر داشت به ویرانی
ای یار پری پیکر، دیوانه شدیم از تو
باز آی، که صد نوبت کردیم پری خوانی
یک روز نمیآیی، تا در غم خود بینی
صد خانهٔ چون دوزخ، صد دیدهٔ چون خانی
جوری که تو، ای کافر، کردی و پسندیدی
گر بر تو کنم گویی: ای وای مسلمانی!
زینسان که سراسیمه گشت اوحدی از مهرت
او باز کجا دارد دست از تو به آسانی؟
در وصف تو دیوانی از شعر چو پر کرد او
پر بر تو کند دعوی از شرعی و دیوانی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای هر سر مویت را رویی به پریشانی
صد روی خراشیده موی تو به پیشانی
هوش مصنوعی: ای آنکه هر تار موی تو به طرز خاصی آشفته است، صد اثر خط و خراش بر روی پیشانیات دیده میشود.
در سینه نهان کردم سودای تو مه، لیکن
بس درد که برخیزد زین آتش پنهانی
هوش مصنوعی: در دل خود آرزوی تو را پنهان کردهام، اما درد و رنجی که از این عشق نهان به وجود میآید، بسیار طاقتفرساست.
آن دیگ نبایستی پختن به نیستانها
اکنون که برفت آتش، با دست پشیمانی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نباید در زمانهایی که دیگر نیازی به انجام کاری نیست، به کارهای نادرست ادامه داد. وقتی آتش خاموش شده و فرصتی برای پختن غذا وجود ندارد، دیگر نمیتوان به پشیمانی و تاسف روی آورد. در واقع، نماد این جمله نشاندهنده عدم امکان تغییر گذشته و لزوم توجه به زمان و موقعیت مناسب است.
انکار مکن ما را گر بیسر و پا بینی
کین کار هم از اول سر داشت به ویرانی
هوش مصنوعی: انکار نکن که ما وجود داریم، حتی اگر به نظر بیاساس و بیقواره بیاییم. این موضوع همواره از آغاز به سمت ویرانی رفته است.
ای یار پری پیکر، دیوانه شدیم از تو
باز آی، که صد نوبت کردیم پری خوانی
هوش مصنوعی: ای دوست با زیباییهای خاص، ما از شدت عشق به تو دیوانه شدهایم. لطفاً دوباره به ما بازگرد که بارها به خاطر تو به زیباییهای دیگر فکر کردهایم.
یک روز نمیآیی، تا در غم خود بینی
صد خانهٔ چون دوزخ، صد دیدهٔ چون خانی
هوش مصنوعی: یک روزی خواهد رسید که تو نخواهی آمد و در آن روز غم و درد من را خواهی دید. در آن زمان، احساس میکنی که صدها مشکل و درد در زندگیم وجود دارد، و چشمانم به سوی غم و حسرت خیره مانده است.
جوری که تو، ای کافر، کردی و پسندیدی
گر بر تو کنم گویی: ای وای مسلمانی!
هوش مصنوعی: تو آنچنان که خودت، ای کافر، عمل کردی و پسندیدی، اگر من هم همین کار را انجام دهم، باید بگویم: ای وای بر مسلمانی!
زینسان که سراسیمه گشت اوحدی از مهرت
او باز کجا دارد دست از تو به آسانی؟
هوش مصنوعی: با این حال که اوحدی به خاطر عشق و محبت تو بیتاب و مضطرب شده است، آیا ممکن است به سادگی بتواند از تو دست بکشد؟
در وصف تو دیوانی از شعر چو پر کرد او
پر بر تو کند دعوی از شرعی و دیوانی
هوش مصنوعی: شخصی در توصیف تو شعری نوشته و از کلمات و عبارات مختلفی استفاده کرده است. او به این وسیله میخواهد نشان دهد که چقدر به تو ارادت دارد و شاید خود را در مقامی مشابه با تو معرفی کند.