گنجور

غزل شمارهٔ ۸۳۱

نزدیک یار اگر نه چنین خوار و خردمی
در هجرش این مذلت و خواری نبردمی
بی‌او ز جان ملول شدم، کو خیال او؟
تا جان خود به دست خیالش سپردمی
از باد صبح‌گاه درین تنگنای هجر
گر بوی او به من نرسیدی به مردمی
کو آن توان و توش؟ کزین خاکدان غم
خود را به آستان در دوست بردمی
صافی کجا شدی دلم از دردی جهان؟
گر من نه در حمایت این صاف و دردمی
اندر شمار دیدن او نام من کجاست؟
تا بعضی از جنایت او برشمردمی
گر نقش روی خود ننهفتی ز چشم من
من نام اوحدی ز ورق بر ستردمی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نزدیک یار اگر نه چنین خوار و خردمی
در هجرش این مذلت و خواری نبردمی
هوش مصنوعی: اگر در کنار محبوبم بودم، هرگز این‌گونه ذلیل و خوار نمی‌شدم؛ اما در دوری‌ او، مجبورم تحقیر و افتادگی را تحمل کنم.
بی‌او ز جان ملول شدم، کو خیال او؟
تا جان خود به دست خیالش سپردمی
هوش مصنوعی: بدون او احساس خستگی و دلزدگی دارم، کجاست خیال او؟ تا جان خود را در خیال او فدای او می‌کردم.
از باد صبح‌گاه درین تنگنای هجر
گر بوی او به من نرسیدی به مردمی
هوش مصنوعی: اگر بوی عشق او با نسیم صبح به من نرسد، پس دیگر به چه کسی امید داشته باشم که به من کمک کند؟
کو آن توان و توش؟ کزین خاکدان غم
خود را به آستان در دوست بردمی
هوش مصنوعی: کجا قدرت و توان توست؟ که از این دنیای پر از درد و رنج، خود را به درگاه دوست می‌رسانیدم.
صافی کجا شدی دلم از دردی جهان؟
گر من نه در حمایت این صاف و دردمی
هوش مصنوعی: دل من از دردهای جهان آزرده شده است. آیا می‌توانی بگویی که چگونه دل صاف و رنجوری مانند من، از این دردها رها شده است؟ اگر من هم حامی این دل صاف و دردمند نیستم، پس چطور می‌توانم از دردهای دنیا رهایی یابم؟
اندر شمار دیدن او نام من کجاست؟
تا بعضی از جنایت او برشمردمی
هوش مصنوعی: وقتی به او نگاه می‌کنم، نام من در این جمع کجاست؟ اگر بود، می‌توانستم برخی از گناهان او را بگویم.
گر نقش روی خود ننهفتی ز چشم من
من نام اوحدی ز ورق بر ستردمی
هوش مصنوعی: اگر چهره‌ات را از نظر من پنهان نکرده بودی، من نام اوحدی را از صفحه‌ی کاغذ پاک می‌کردم.