گنجور

غزل شمارهٔ ۸۲۴

ای داده بر وی تو قمر داو تمامی
پیش تو کمر بسته اسیران به غلامی
از شرم بنا گوش تو در گوشه نشیند
گر ماه ببیند که تو در گوشهٔ بامی
هر لحظه بدان زلف چو دامم بفریبی
ای من به کمند تو، چه محتاج به دامی؟
گر عام شود قصهٔ ما در همه عالم
چون خاص تو باشیم چه اندیشه ز عامی؟
ای کشته مرا گفتن شیرین تو صدبار
خود روی تو یک بار نبینم که کدامی؟
چون یار گرامی ز در خانه درآید
شاید که کشی در قدمش جان گرامی
بی‌تو به مقامی ننشینم که ننالم
ای نالهٔ دلسوز من، اندر چه مقامی؟
با مدعیان حال نگفتیم، که ایشان
در آتش این سینه نبینند ز خامی
از بخت به مقصود رسد اوحدی این بار
گر پیش خودش بار دهد مجلس سامی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای داده بر وی تو قمر داو تمامی
پیش تو کمر بسته اسیران به غلامی
هوش مصنوعی: ای تو که ماه زیبایی، تمام زیبایی‌ها در برابر تو متواضع و تسلیم هستند. آدم‌ها مانند اسیرانی هستند که برای خدمت به تو آماده‌اند.
از شرم بنا گوش تو در گوشه نشیند
گر ماه ببیند که تو در گوشهٔ بامی
هوش مصنوعی: اگر ماه در آسمان تو را ببیند، از شرم در گوشه‌ای پنهان می‌شود، زیرا زیبایی تو او را به خجالت می‌اندازد.
هر لحظه بدان زلف چو دامم بفریبی
ای من به کمند تو، چه محتاج به دامی؟
هوش مصنوعی: هر لحظه تو با زلفت مرا به دام می‌ندازی، ای عشق، چه نیازی به دام دیگر دارم وقتی که من در کمند تو هستم؟
گر عام شود قصهٔ ما در همه عالم
چون خاص تو باشیم چه اندیشه ز عامی؟
هوش مصنوعی: اگر داستان ما در تمام جهان مشهور شود، اما تنها تو به آن اهمیت بدهی، دیگر چه نیازی به نگرانی از نظرات دیگران داریم؟
ای کشته مرا گفتن شیرین تو صدبار
خود روی تو یک بار نبینم که کدامی؟
هوش مصنوعی: کسی که من را کشته، می‌گوید تو به قدری شیرینی که حتی اگر بارها ببینمت، یک بار هم نمی‌توانم چهره‌ات را ببینم و تشخیص دهم که تو کیستی.
چون یار گرامی ز در خانه درآید
شاید که کشی در قدمش جان گرامی
هوش مصنوعی: وقتی یار عزیز از در خانه وارد می‌شود، ممکن است جان گرامی‌ام را به پای او نثار کنم.
بی‌تو به مقامی ننشینم که ننالم
ای نالهٔ دلسوز من، اندر چه مقامی؟
هوش مصنوعی: بدون تو، در هیچ جایگاهی نمی‌توانم قرار بگیرم که از دل تنگم نالیده نشوم. ای نالهٔ دلسوز من، در چه جایی می‌توانم باشم؟
با مدعیان حال نگفتیم، که ایشان
در آتش این سینه نبینند ز خامی
هوش مصنوعی: ما با کسانی که ادعاهای بزرگ دارند، صحبت نکردیم؛ زیرا آن‌ها از خامی خود نمی‌دانند که سوزش این دل چه اندازه عمیق است.
از بخت به مقصود رسد اوحدی این بار
گر پیش خودش بار دهد مجلس سامی
هوش مصنوعی: این بار، به لطف بخت، اوحدی می‌تواند به هدفش برسد، به شرطی که خود را در جمع اهل فضل و دانش قرار دهد.