غزل شمارهٔ ۸۱۳
جانا؛ غم ما نداشتن تا کی؟
ما را به جفا گذاشتن تا کی؟
شاخ طرب از زمین جانها تو
برکندن و غصه کاشتن تا کی؟
در حسرت خویش گونهای ما
زینگونه به خون نگاشتن تا کی؟
از لطف بما نگاه کن روزی
راز تو نگاهداشتن تا کی؟
بر یک دل مستمند سر گردان
صد درد و بلا گماشتن تا کی؟
در پای ستم چو خاک ره ما را
افگندن و برنداشتن تا کی؟
بر اوحدی شکسته، چون گردون
گردن ز جفا فراشتن تا کی؟
غزل شمارهٔ ۸۱۲: بر ما ستم و خواری، ای طرفه پسر تا کی؟غزل شمارهٔ ۸۱۴: با چنان شیوه و شیرینی و دلبندی و شنگی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جانا؛ غم ما نداشتن تا کی؟
ما را به جفا گذاشتن تا کی؟
هوش مصنوعی: عزیزم، تا کی باید از نبودن همدیگر غمگین باشیم؟ تا کی باید به ما بیاعتنایی کنی؟
شاخ طرب از زمین جانها تو
برکندن و غصه کاشتن تا کی؟
هوش مصنوعی: شاخههای شادی از دلهایت برداشت میکنی و به جایش غم میکاری، این کار تا کی ادامه خواهد داشت؟
در حسرت خویش گونهای ما
زینگونه به خون نگاشتن تا کی؟
هوش مصنوعی: ما چقدر باید در حسرت خود بمانیم و این حالتمان را به قلم بنویسیم؟
از لطف بما نگاه کن روزی
راز تو نگاهداشتن تا کی؟
هوش مصنوعی: به ما لطف کن و به رازهای خودت نگاه داشتن را ادامه نده، تا چه زمانی میخواهی این کار را بکنی؟
بر یک دل مستمند سر گردان
صد درد و بلا گماشتن تا کی؟
هوش مصنوعی: به یک دل بیچاره و سرگردان، تا کی باید بارها و درد و رنج قرار داد؟
در پای ستم چو خاک ره ما را
افگندن و برنداشتن تا کی؟
هوش مصنوعی: ما را مانند خاک پای ستم زیر پا میگذارند و هیچوقت ما را برنمیدارند، تا کی باید این وضعیت ادامه داشته باشد؟
بر اوحدی شکسته، چون گردون
گردن ز جفا فراشتن تا کی؟
هوش مصنوعی: بر انسانی که دلش شکسته است، تا چه زمانی باید به او ستم کرد و از سر بیرحمی او را آزرد؟