غزل شمارهٔ ۸۱۰
گل بین، گرفته گلشن ازو آب و رونقی
بستان نگر،ز گل شده همچون خورنقی
وز کارگاه صنع به بستان کشیدهاند
هر جا که بود زرد و بنفشی و ازرقی
گلبن چو قلعهایست پر از تیغ و از سپر
پیرامنش ز آب روان بسته خندقی
آن ناشکفته غنچهٔ نسرین و شاخ او
گویی مگر ز دانهٔ للست جوسقی؟
آراسته بساط چمن را بهشت وار
از هر طرف بسندس و خضر و ستبرقی
کردند بهر بزم چمن ساقیان ابر
در جامهای لاله ز هر گوشه راوقی
بر روی گل طراوت شبنم نگاه کن
همچون به زر سرخ بر اندوده زیبقی
بلبل زبان گشاده و بنهاده پیش او
گردن ببندگی چو کبوتر مطوقی
منصوروار در همه باغی شکوفه را
بر دارها کشیده صبا بیاناالحقی
گل شاهوار بر سر تخت زمردین
سوسن ز پیش شاه در آورده بیرقی
شاخ درخت سر به هوا برده چون علم
زلف شکوفه بر علمش بسته سنجقی
بر جویبار شکل شقایق ز روشنی
همچون بر آب نقره ز بیجاده زورقی
برگ گل از درخت چو غازی به سعی باد
هر دم به گونهای زند از نو معلقی
ترکان شهسوار برون مینهند رخ
ما را که اسب نیست برانیم بیدقی
هر جا که عاقلیست درین فصل مست شد
هشیار تا به چند نشینی چو احمقی؟
خالی نشد ز جام می این هفته دست ما
تا دست میرسید به درد مروقی
کامی بران، که عمر سواریست تیزرو
در زیر ران او چو شب و روز ابلقی
حلق کدو بگیر و به غلغل در آورش
دشمن بهل، که میزند از دور بقبقی
بیسرو قامتی منشین بر کنار گل
از من تو راست گوش کن این حال مطلقی
فصل چنین و یار موافق غنیمتست
وین گوی از میان نبرد جز موفقی
دقیست این که بافتم از تار و پود شعر
کو مدعی؟ که مینهد انگشت بر دقی
بالله! که در تنور کلام از خمیر فضل
نانی چنین نپخت ز معنی فرزدقی
گیرم که اوحدی طمع از سیم و زر برید
ای کاهلان، چه لاف زند کم ز صدقی؟
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گل بین، گرفته گلشن ازو آب و رونقی
بستان نگر،ز گل شده همچون خورنقی
هوش مصنوعی: به گل نگاه کن، چون باغ از او کم نور و دلانگیز است. درختان را ببین، که به خاطر گلها به شکوه افتادهاند و زیبا شدهاند.
وز کارگاه صنع به بستان کشیدهاند
هر جا که بود زرد و بنفشی و ازرقی
هوش مصنوعی: از کارگاه هنر به باغها آوردهاند هر جا که رنگ زرد و بنفش و آبی وجود دارد.
گلبن چو قلعهایست پر از تیغ و از سپر
پیرامنش ز آب روان بسته خندقی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک باغ یا گلستان میپردازد که مانند یک قلعه محصور و امن است. دور آن، خندقی از آب روان وجود دارد که مانع ورود دشمنان میشود و همهجا را از تیغهای سرسبز و خارهای گلها پوشانده است. به این ترتیب، این مکان به نوعی هم زیبا و هم محافظتشده به نظر میرسد.
آن ناشکفته غنچهٔ نسرین و شاخ او
گویی مگر ز دانهٔ للست جوسقی؟
هوش مصنوعی: این غنچهٔ نسرین که هنوز باز نشده و شاخهٔ آن، به نظر میرسد که از دانهٔ گیاه خاصی به نام للست رشت کرده و سبز شده است.
آراسته بساط چمن را بهشت وار
از هر طرف بسندس و خضر و ستبرقی
هوش مصنوعی: برگهای سبز چمن به زیبایی تزئین شده و از هر طرف مانند بهشتی پر از زندگی و سرسبزی به نظر میرسد، با حضور خضر و زیباییهای دیگر.
کردند بهر بزم چمن ساقیان ابر
در جامهای لاله ز هر گوشه راوقی
هوش مصنوعی: در میخانه باغ، ساقیها برای مهمانی، ابرها را به جامهای لاله میریزند و از هر گوشهای شادابی و سرزندگی به فضا میبخشند.
بر روی گل طراوت شبنم نگاه کن
همچون به زر سرخ بر اندوده زیبقی
هوش مصنوعی: به زیبایی گل و تلالو شبنم بر روی آن توجه کن، که مانند طلای سرخ روی گلی سفید و زیبا قرار گرفته است.
بلبل زبان گشاده و بنهاده پیش او
گردن ببندگی چو کبوتر مطوقی
هوش مصنوعی: بلبل با صدای زیبا و رسا صحبت میکند و مانند کبوتر عاشق، گردن خود را به عشق و محبت به سوی او خم کرده است.
منصوروار در همه باغی شکوفه را
بر دارها کشیده صبا بیاناالحقی
هوش مصنوعی: در هر باغی، نسیم خوشایما شکوفهها را به درختان آویزان کرده و با لطافت خاصی زیبایی آنها را نمایان کرده است.
گل شاهوار بر سر تخت زمردین
سوسن ز پیش شاه در آورده بیرقی
هوش مصنوعی: گلی زیبا و با ارادت بر تختی از زمرد نشسته است و سوسن به نمایندگی از نزدیکی به پادشاه، پرچمی را به جلو آورده است.
شاخ درخت سر به هوا برده چون علم
زلف شکوفه بر علمش بسته سنجقی
هوش مصنوعی: درختی که شاخههایش به سمت آسمان رفته، مانند زلفی که شکوفهها بر آن آویزان شدهاند، زیبایی خاصی دارد. سنجاقکی که بر روی این زیبایی نشسته، به جلوهٔ آن افزوده است.
بر جویبار شکل شقایق ز روشنی
همچون بر آب نقره ز بیجاده زورقی
هوش مصنوعی: بر روی جویبار، گل شقایق به خاطر تابش نور، مانند قایق نقرهای بر سطح آب دیده میشود.
برگ گل از درخت چو غازی به سعی باد
هر دم به گونهای زند از نو معلقی
هوش مصنوعی: برگ گل که از درخت افتاده، به مانند غازی که با تلاش باد در حال نوسان است، هر لحظه به شکلی تازه و با حرکت آزادانه به بالا و پایین میچرخد.
ترکان شهسوار برون مینهند رخ
ما را که اسب نیست برانیم بیدقی
هوش مصنوعی: سیاهچشمهای زیبا و جوان میخواهند با زیباییهایشان ما را به میدان بکشند، اما ما هنوز آماده نیستیم و نمیتوانیم به این دعوت پاسخ دهیم.
هر جا که عاقلیست درین فصل مست شد
هشیار تا به چند نشینی چو احمقی؟
هوش مصنوعی: در هر جایی که افراد عاقل وجود دارند، در این فصل از شادمانی و خوشی مست شدهاند. تو هم باید بیدار و هوشیار باشی و به چه مدت میخواهی مانند احمقها بیخبر بنشینی؟
خالی نشد ز جام می این هفته دست ما
تا دست میرسید به درد مروقی
هوش مصنوعی: در این هفته، جام ما هرگز از شراب خالی نشد، تا زمانی که دست ما به میرسید و از درد مروت رهایی مییافتیم.
کامی بران، که عمر سواریست تیزرو
در زیر ران او چو شب و روز ابلقی
هوش مصنوعی: به جلو برو و از فرصتها استفاده کن، زیرا زندگی همچون اسبی تندرو است که زیر پاهای تو به سرعت میگذرد.
حلق کدو بگیر و به غلغل در آورش
دشمن بهل، که میزند از دور بقبقی
هوش مصنوعی: کدو را به گردن بینداز و برایش صدا درست کن، دشمن را دور کن تا نترسد و به تو نزدیک نشود.
بیسرو قامتی منشین بر کنار گل
از من تو راست گوش کن این حال مطلقی
هوش مصنوعی: بیسرو قامت و بدون ویژگیهای ظاهری نباید در کنار گل بنشینی، بلکه توجه کن به آن حال و وضعیتی که من دارم، که حالتی مطلق و بینظیر است.
فصل چنین و یار موافق غنیمتست
وین گوی از میان نبرد جز موفقی
هوش مصنوعی: زمانی که فصل به این شکل است و دوست هم در کنار است، این موقعیت بسیار ارزشمندی است و این رقابت فقط برای افرادی که موفقاند، به نتیجه میرسد.
دقیست این که بافتم از تار و پود شعر
کو مدعی؟ که مینهد انگشت بر دقی
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که شاعر با دقت و هنرمندی شعر خود را وافته و انتظار دارد که کسی بیاید و این اثر را بشناسد یا انتقادی به آن وارد کند. او از مدعیانی سخن میگوید که باید اثر را لمس کنند و نظر دهند. به طور کلی، این ابراز احساس میکند که پویایی و چالش در دنیای هنر و ادبیات وجود دارد و شاعر به دنبال تأثیرگذاری بر دیگران است.
بالله! که در تنور کلام از خمیر فضل
نانی چنین نپخت ز معنی فرزدقی
هوش مصنوعی: به خدا قسم! که از کلام و سخن، از خمیر علم و فضل، نانی چون این از معنی فرزدق نپخته است.
گیرم که اوحدی طمع از سیم و زر برید
ای کاهلان، چه لاف زند کم ز صدقی؟
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که اوحدی از طمع به مال و ثروت دست برداشته است، ای کسانی که تنبل هستید، چه دلیلی دارید که از صدق و راستگویی کمتر ادعا کنید؟