غزل شمارهٔ ۸۰۷
حال دل پیش تو گفتم، که تو یارم باشی
نه بدان تا تو به آشفتن کارم باشی
من که سوزنده چو شمعم خود ازین غصه تو نیز
چه ضرورت که فروزندهٔ نارم باشی؟
زین پس آن چشم ندارم که مرا خواب آید
مگر آن شب که در آغوش و کنارم باشی
همچو بلبل همه از دست تو فریاد کنم
تا تو، ای دستهٔ گل، باغ و بهارم باشی
با که آرام کنم؟ یا چه قرارم باشد؟
که تو سرمایهٔ آرام و قرارم باشی
نکنم یاد بهشت و غم دوزخ نخورم
گر تو فردا حکم روزشمارم باشی
مگر آن روز به نخجیر سگانت نگرم
کان سرپنجه ندارم که شکارم باشی
اوحدی، از گل روی تو مراد من چیست؟
گفت: شرطست که هم صحبت خارم باشی
با چنان گل چه غم از خار؟ که بر هم نزنم
دیده از تیر و تبر، گر تو حصارم باشی
غزل شمارهٔ ۸۰۶: سنت آنست که خاک کف پایش باشیغزل شمارهٔ ۸۰۸: نه پیمان بستهای با من؟ که در پیمان من باشی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حال دل پیش تو گفتم، که تو یارم باشی
نه بدان تا تو به آشفتن کارم باشی
هوش مصنوعی: احساسات و وضعیت قلبیام را با تو در میان گذاشتم، زیرا میخواستم که در کنارم باشی، نه اینکه باعث ناراحتی و آشفتگیام شوی.
من که سوزنده چو شمعم خود ازین غصه تو نیز
چه ضرورت که فروزندهٔ نارم باشی؟
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که سوخته میشود، پس تو چه نیازی داری که شعله آتش من باشی و مرا بیشتر بسوزانی؟
زین پس آن چشم ندارم که مرا خواب آید
مگر آن شب که در آغوش و کنارم باشی
هوش مصنوعی: از این پس نمیتوانم چشمی داشته باشم که به خواب بروم، مگر آن شبی که تو در آغوشم و کنارم باشی.
همچو بلبل همه از دست تو فریاد کنم
تا تو، ای دستهٔ گل، باغ و بهارم باشی
هوش مصنوعی: مانند بلبل، از عشق تو فریاد میزنم تا تو، ای گل زیبای من، بهار و باغ من باشی.
با که آرام کنم؟ یا چه قرارم باشد؟
که تو سرمایهٔ آرام و قرارم باشی
هوش مصنوعی: با کی میتوانم آرامش پیدا کنم؟ یا چه چیزی میتواند آرامش مرا فراهم کند؟ در حالی که تو خود آرامش و قرار من هستی.
نکنم یاد بهشت و غم دوزخ نخورم
گر تو فردا حکم روزشمارم باشی
هوش مصنوعی: اگر تو فردا حکم روز را بر من صادر کنی، نه به یاد بهشت میافتم و نه از درد دوزخ نگران میشوم.
مگر آن روز به نخجیر سگانت نگرم
کان سرپنجه ندارم که شکارم باشی
هوش مصنوعی: آیا روزی را میبینم که مانند شکارچی به سگهایم نگاه کنم، چون من به اندازهای قوی نیستم که خود شکارکنم؟
اوحدی، از گل روی تو مراد من چیست؟
گفت: شرطست که هم صحبت خارم باشی
هوش مصنوعی: در اینجا گوینده از معشوقش میپرسد که از زیبایی او چه چیزی میخواهد. معشوق پاسخ میدهد که شرط این زیبایی این است که او همچنین شبیه به خارها، یعنی در سختیها و مشکلات، همراه او باشد. بدین ترتیب، زیبایی و رضایت در کنار سختیهای زندگی معنا پیدا میکند.
با چنان گل چه غم از خار؟ که بر هم نزنم
دیده از تیر و تبر، گر تو حصارم باشی
هوش مصنوعی: با وجود گل زیبا، غمی از خاری ندارم. اگر تو در کنارم باشی، حتی تیر و تبر هم نمیتواند آرامشم را به هم بزند.