گنجور

غزل شمارهٔ ۸۰۲

جهد بکن تا که به جایی رسی
درد بکش، تا به دوایی رسی
بر سر آن کوچه بسی برگهاست
خیز و برو، تا به نوایی رسی
پیرهنی چاک نکردی به عشق
کی ز بر او به قبایی رسی؟
تا نشوی فارغ و یکتا، کجا
از سر آن زلف بتایی رسی؟
بس که به بوسی تو زمینش ز دور
تا که به بوسیدن پایی رسی
گر تو درآیی ز پی کاروان
زود به آواز درایی رسی
از صف دل دور مشو، زانکه تو
هم ز دل خود به صفایی رسی
ای که به مخلوق چنین غره‌ای
خود چه کنی؟ گربه خدایی رسی
خواجه ترا چون ز غلامان شمرد
گر نگریزی به بهایی رسی
یوسف خود را بتوانی ربود
گر به چنین گرگ‌ربایی رسی
اوحدیا، سایه ز ما برمگیر
گر به چنین ظل همایی رسی

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جهد بکن تا که به جایی رسی
درد بکش، تا به دوایی رسی
هوش مصنوعی: هر تلاشی کن تا به موفقیت برسی، و اگر در این مسیر رنجی کشیدی، بدان که این رنج می‌تواند تو را به درمانی برساند.
بر سر آن کوچه بسی برگهاست
خیز و برو، تا به نوایی رسی
هوش مصنوعی: در این کوچه، پر از برگ‌های درختان است. برخیز و برو تا به جایی خوشایند و دل‌نشین برسی.
پیرهنی چاک نکردی به عشق
کی ز بر او به قبایی رسی؟
هوش مصنوعی: آیا به عشق کسی هنوز آنقدر عاطفه نشان نداده‌ای که از عشق او به خودت لباسی پاره کنی و جلب توجهش کنی؟ این نشان می‌دهد که آیا واقعاً به او اهمیت می‌دهی یا نه.
تا نشوی فارغ و یکتا، کجا
از سر آن زلف بتایی رسی؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که آزاد و تنها نشوی، چگونه می‌توانی به زیبایی آن زلف معشوقه‌ات دسترسی پیدا کنی؟
بس که به بوسی تو زمینش ز دور
تا که به بوسیدن پایی رسی
هوش مصنوعی: بسیار به خاطر بوسیدن تو، زمین را از دور می‌سایم تا اینکه به پاهای تو برسم و آنها را ببوسم.
گر تو درآیی ز پی کاروان
زود به آواز درایی رسی
هوش مصنوعی: اگر تو به دنبال کاروان بیایی، به سرعت به صدای آن خواهی رسید.
از صف دل دور مشو، زانکه تو
هم ز دل خود به صفایی رسی
هوش مصنوعی: از منطقهٔ دل دور نشو، زیرا با این کار تو نیز به آرامش و صفای دل خود خواهی رسید.
ای که به مخلوق چنین غره‌ای
خود چه کنی؟ گربه خدایی رسی
هوش مصنوعی: ای کسی که این‌قدر به مخلوقات خود می‌بالید، اگر به مقام خدایی برسی، چه خواهی کرد؟
خواجه ترا چون ز غلامان شمرد
گر نگریزی به بهایی رسی
هوش مصنوعی: اگر خواجه تو را در شمار غلامان خود بداند، اگر تلاش کنی و فرار کنی، به ارزشی خواهی رسید.
یوسف خود را بتوانی ربود
گر به چنین گرگ‌ربایی رسی
هوش مصنوعی: اگر بتوانی یوسف خود را به دست بیاوری، وقتی به چنین گرگ‌صفتانی برسی.
اوحدیا، سایه ز ما برمگیر
گر به چنین ظل همایی رسی
هوش مصنوعی: ای اوحدی، لطفاً سایه‌ات را از ما برندار، اگر به چنین سایه‌ای از بزرگی برسی.