غزل شمارهٔ ۷۹۴
هر به عمری نزد خود روزی به مهمانم بری
پرده پیش رخ ببندی، پس در ایوانم بری
خود نخواهی هیچ وقتم ور بخوانی ساعتی
خون چشم من بریزی، تا که بر خوانم بری
دست بیرون آوری از پرده، چون گویی سخن
تا بیندازی ز پای آنگه به دستانم بری
نام من بدنام گویی، تا میان مرد و زن
راز من پیدا کنی، وانگاه پنهانم بری
گر ندانم راه بام، از آفتاب روی خود
در فرستی پرتو و چون ذره در بانم بری
ره نمایی هر زمان با کیش و قربانم بده
چون من اندر ده شوم بیکیش و قربانم بری
ناخلف شد نام من، بس کز دکان بگریختم
این زمان سودی ندارد گر به دکانم بری
چون امانتها که دادی گم شد اندر دست من
مفلسی بر دست گیرم، تا به زندانم بری
گر به قاضی میبرند آنرا که مستی میکند
من خرابی میکنم، تا پیش سلطانم بری
چون به همراهی قبولم کردی، ار سر میرود
دستت از دامان ندارم، تا به پایانم بری
اوحدی را گر دهی دم، یا بری دل، حاکمی
من چنین نادان نیم، کینم دهی، آنم بری
غزل شمارهٔ ۷۹۳: برون کردی مرا از دل چو دل با دیگری داریغزل شمارهٔ ۷۹۵: او شوی چو خود را تو از میانه بر گیری
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر به عمری نزد خود روزی به مهمانم بری
پرده پیش رخ ببندی، پس در ایوانم بری
هوش مصنوعی: هر روزی که به مهمانم میآید، پرده را به روی خود میبندم و سپس به ایوان میروم.
خود نخواهی هیچ وقتم ور بخوانی ساعتی
خون چشم من بریزی، تا که بر خوانم بری
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانی به خواستهات برسی، حتی اگر برای مدتی از من دور شوی و من را فراموش کنی، باز هم در نهایت به من نیاز خواهی داشت و برمیگردی.
دست بیرون آوری از پرده، چون گویی سخن
تا بیندازی ز پای آنگه به دستانم بری
هوش مصنوعی: اگر دستی را از پس پرده بیرون آوری و گویی که سخن میگویی، آنگاه که صحبت را به پایان میرسانی، مرا به دستانت بسپار.
نام من بدنام گویی، تا میان مرد و زن
راز من پیدا کنی، وانگاه پنهانم بری
هوش مصنوعی: میگویی نام من بدنام است تا بتوانی راز من را بین مردان و زنان کشف کنی، و سپس مرا پنهان کنی.
گر ندانم راه بام، از آفتاب روی خود
در فرستی پرتو و چون ذره در بانم بری
هوش مصنوعی: اگر ندانم چگونه به بام بالا بروم، از تابش آفتاب روی تو، نور خود را میگیرم و چون ذرهای در نور تو تاب میزنم.
ره نمایی هر زمان با کیش و قربانم بده
چون من اندر ده شوم بیکیش و قربانم بری
هوش مصنوعی: هر زمان که نیاز به راهنمایی داشته باشم، با ایمانی راسخ و قربانیام به درگاهت میسپارم. اما وقتی به درونم بروم، بیتوجهی و سرسپردگیام را کنار میگذارم.
ناخلف شد نام من، بس کز دکان بگریختم
این زمان سودی ندارد گر به دکانم بری
هوش مصنوعی: نام من حالا بد شده و این به خاطر این است که از دکانم فرار کردم. حالا اگر به دکانم برگردی، دیگر فایدهای ندارد.
چون امانتها که دادی گم شد اندر دست من
مفلسی بر دست گیرم، تا به زندانم بری
هوش مصنوعی: وقتی امانتهایی که به من سپردی، گم شد، من در موقعیت بیپولی قرار گرفتم. حالا از تو خواهش میکنم که کمکم کنی تا به زندان نروم.
گر به قاضی میبرند آنرا که مستی میکند
من خرابی میکنم، تا پیش سلطانم بری
هوش مصنوعی: اگر کسی را به خاطر مستی و کردارهای ناپسندش به دادگاه ببرند، من هم به همین شکل، نابسامانیهایی به وجود میآورم تا به حضور سلطان برسم و او را ملاقات کنم.
چون به همراهی قبولم کردی، ار سر میرود
دستت از دامان ندارم، تا به پایانم بری
هوش مصنوعی: زمانی که با محبت و عشق من را پذیرفتی، حتی اگر دستت از من کوتاه شود، تا زمانی که به انتها برسم، هرگز نمیگذارم از تو جدا شوم.
اوحدی را گر دهی دم، یا بری دل، حاکمی
من چنین نادان نیم، کینم دهی، آنم بری
هوش مصنوعی: اگر به اوحدی قدرت و مقام بدهی، یا او را از دل خود بیرون کنی، من که حاکمی نادان نیستم، نباید به او چیزی بدهم یا از دل خود بیرونش کنم.
حاشیه ها
1399/09/18 12:12
حمید
سلام
در مصراع دوم بیت 7 باید عبارت (( بهدکانم )) به صورت (( به دکانم )) نوشته شود.