گنجور

غزل شمارهٔ ۷۸۸

ز تورانیان تنگ چشمی سواری
در ایران به زلف سیه کرد کاری
که کافر نکردست بر دین پرستی
که دشمن نکردست با دوستداری
دهانش خموشی، لبش باده نوشی
سرش پر خروشی، میان پود و تاری
به چهره چراغی، به رخساره باغی
به سیرت بهشتی، به صورت بهاری
ستم را به سختی دلش پایمردی
طرب را به نرمی تنش دستیاری
به بالا چو سروی، برفتن تذروی
به پیکار شاهی، به پیکر نگاری
سیاووش رویی، فرنگیس مویی
فریبرز شکلی، فریدون شعاری
نه جمشید، لیکن هرش بنده میری
نه ضحاک، لیکن هرش زلف ماری
اگر شعر گویی در آن غمزه زیبد
و گر هوش بندی در آن زلف باری
کزین بیژنی را بدوزد به تیری
وزان رستمی را ببند به تاری
شماری گر از بیدلانش بگیری
نگیری دل اوحدی در شماری

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز تورانیان تنگ چشمی سواری
در ایران به زلف سیه کرد کاری
هوش مصنوعی: سواری از توران با تنگ نظری، در ایران بر سر زلف سیاه کاری انجام داد.
که کافر نکردست بر دین پرستی
که دشمن نکردست با دوستداری
هوش مصنوعی: کسی که به دین و مذهب خود پایبند است، هرگز کافر نمی‌شود و همچنین کسی که با دوستی و محبت رفتار می‌کند، هرگز دشمنی نخواهد داشت.
دهانش خموشی، لبش باده نوشی
سرش پر خروشی، میان پود و تاری
هوش مصنوعی: او در سکوتی آرام نشسته، لب‌هایش پر از شراب است و درونش پر از احساسات و شور و شوق است، در حالی که در عالم خیال و واقعیت با هم درگیر است.
به چهره چراغی، به رخساره باغی
به سیرت بهشتی، به صورت بهاری
هوش مصنوعی: چهره‌ات مانند چراغی درخشان است، صورتت شبیه باغی زیباست، و باطن تو پر از صفا و نیکی مانند بهشتی و مانند بهار است.
ستم را به سختی دلش پایمردی
طرب را به نرمی تنش دستیاری
هوش مصنوعی: دل سخت و مقاوم در برابر ستم، و بدن نرم و لطیف به کمک شادی و خوشی می‌آید.
به بالا چو سروی، برفتن تذروی
به پیکار شاهی، به پیکر نگاری
هوش مصنوعی: به بلندای سرو، برتری و زیبایی به جنگ با شاه، با قدرت و زیبایی ظاهر شدن.
سیاووش رویی، فرنگیس مویی
فریبرز شکلی، فریدون شعاری
هوش مصنوعی: سیاووش چهره‌ای زیبا دارد، فرنگیس موی بلند و شکوهمند است، فریدون شخصیتی بزرگ و محترم است.
نه جمشید، لیکن هرش بنده میری
نه ضحاک، لیکن هرش زلف ماری
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف دو شخصیت افسانه‌ای از فرهنگ ایرانی می‌پردازد. شخصیت اول، جمشید است که نماد قدرت و عظمت است اما در اینجا به‌نوعی به زیبایی و دلربایی اشاره دارد. شخصیت دوم، ضحاک است که نمادی از شر و زشتی است، اما در اینجا به زلف‌های او که به ماری شباهت دارند، اشاره می‌کند. به‌طور کلی، شاعر در اینجا بر ویژگی‌های ظاهری و جذابیت‌های فردی تأکید کرده و به نوعی تضاد بین زیبایی و زشتی را بیان می‌کند.
اگر شعر گویی در آن غمزه زیبد
و گر هوش بندی در آن زلف باری
هوش مصنوعی: اگر تو شاعر هستی، باید غمزه و چشم‌چرانی را با کلمات زیبا توصیف کنی و اگر می‌خواهی باهوش و خردمند به نظر بیایی، باید به آن موهای پریشان اشاره کنی.
کزین بیژنی را بدوزد به تیری
وزان رستمی را ببند به تاری
هوش مصنوعی: از این تار و پود به گونه‌ای پیوند می‌خورد که همچون تیر می‌شود و حتی رستم را نیز به دستانش می‌بندد.
شماری گر از بیدلانش بگیری
نگیری دل اوحدی در شماری
هوش مصنوعی: اگر تعدادی از بیدلان را بشماری، دل اوحدی هرگز در آن شمارش جای نمی‌گیرد.