غزل شمارهٔ ۷۸۲
زهی! زلف و رخت قدری و عیدی
قمر حسن ترا کمتر معیدی
همه خوبان عالم را بدیدم
بر آن طوبی ندارد کس مزیدی
مراد چرخ ازرق جامه آنست
که باشد آستانت را مریدی
برآن درگه بمیرم، بس عجب نیست
به کوی شاهدی گور شهیدی
به گنجی میخرم وصل ترا، گر
ز کنجی بر نیاید من یزیدی
شبی در گردنت گویی بدیدم
دو دست خویش چون حبل الوریدی
به مستوری ز مستان رخ مگردان
که بعد از وعده نپسندم وعیدی
هر آحادی چه داند سر عشقت؟
که همچون اوحدی باید وحیدی
اگر غافل نشد جان تو از عشق
ز دل پرداز او بر خوان نشیدی
غزل شمارهٔ ۷۸۱: نگارا، گر چه میدانم که بس بیمهر و پیوندیغزل شمارهٔ ۷۸۳: ما با تو رسم یاری گفتیم اگر شنیدی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی! زلف و رخت قدری و عیدی
قمر حسن ترا کمتر معیدی
هوش مصنوعی: آه! زیبایی و جذابیت زلف و چهرهات به قدری است که حتی جلوههای نورانی قمر هم نمیتواند به پای آن بیفتد.
همه خوبان عالم را بدیدم
بر آن طوبی ندارد کس مزیدی
هوش مصنوعی: به همه نیکان عالم نگاه کردم و دیدم که هیچکس به مقام درخت طوبی نمیرسد.
مراد چرخ ازرق جامه آنست
که باشد آستانت را مریدی
هوش مصنوعی: چرخ آسمان، به رنگ آبی، نشانگر این است که کسی در آستان تو وجود دارد که به تو ارادت و عشق میورزد.
برآن درگه بمیرم، بس عجب نیست
به کوی شاهدی گور شهیدی
هوش مصنوعی: من در درگاه او جان میدهم، این امر عجیبی نیست، چرا که در محله معشوق، جایی برای دفن شهید وجود دارد.
به گنجی میخرم وصل ترا، گر
ز کنجی بر نیاید من یزیدی
هوش مصنوعی: من برای به دست آوردن وصال تو حاضرم هر چیزی را بخرم، حتی اگر در گوشهای بنشینی و صدایی از تو نیاید، من به سختی به حال زار خود ادامه میدهم.
شبی در گردنت گویی بدیدم
دو دست خویش چون حبل الوریدی
هوش مصنوعی: شبی در خواب احساس کردم که دو دست خود را در گردن کسی میبینم، مانند رگهای خونی که به هم پیوستهاند.
به مستوری ز مستان رخ مگردان
که بعد از وعده نپسندم وعیدی
هوش مصنوعی: اینجا صحبت از این است که وقتی مستانی در حال شادی و سرخوشی هستند، چهرهات را از آنها دور نکن. چون پس از این که وعدهای به آنها داده شده، دیگر نمیتوانم تغییر نظر دهم و آن را نپسندم.
هر آحادی چه داند سر عشقت؟
که همچون اوحدی باید وحیدی
هوش مصنوعی: هر کسی نمیتواند عمق و راز عشق تو را به درستی درک کند؛ زیرا مانند اوحدی، باید به یک نوع بیخودی و نفی خود رسید تا بتوان عشق را چشید.
اگر غافل نشد جان تو از عشق
ز دل پرداز او بر خوان نشیدی
هوش مصنوعی: اگر دل تو از عشق غافل نشود، آنگاه میتوانی از میوههای محبت او بهرهمند شوی و در کنار او آرامش بیابی.