غزل شمارهٔ ۷۸۱
نگارا، گر چه میدانم که بس بیمهر و پیوندی
سلامت میفرستم با جهانی آرزومندی
بدان دل کت فرستادم نهای خرسند، میدانم
که گر جان نیز بفرستم نخواهد بود خرسندی
چنین زانم پسندیدی که حال من نمیدانی
ز حالم گر شوی آگه چنان دانم که نپسندی
ز شاخ مهر چون گفتم که: بار الفتی چینم
درخت الف ببریدی و بیخ مهر بر کندی
اگر دستت همی خواهم خسی بر پیش من داری
ورت من پای میبوسم ز دست من همی تندی
فرو هشتی به خویش آن زلف را کاشفته میگردد
نه آن بهتر که او را بر چو من دیوانهای بندی؟
جهانی را بیفگندی به حسن یک نظر، جانا
کزان افتادگان روزی نظر بر کس نیفگندی
بپیوند رفت روز جور و بیداد و ستم، جانا
کنون هنگام احسانست و انعام و خداوندی
حدیث تلخ اگر گفتی نرنجید اوحدی را دل
که گر زان تلختر نیزش بگویی شربت قندی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگارا، گر چه میدانم که بس بیمهر و پیوندی
سلامت میفرستم با جهانی آرزومندی
هوش مصنوعی: عزیزم، با اینکه میدانم که تو علاقهای به من نداری و بین ما ارتباطی نیست، اما به تو سلامتی را ارسال میکنم و برایت آرزوی خوبی دارم در این دنیا.
بدان دل کت فرستادم نهای خرسند، میدانم
که گر جان نیز بفرستم نخواهد بود خرسندی
هوش مصنوعی: بدان که من نامهای برایت فرستادم، اما نمیدانم که تو خوشحال نمیشوی. میدانم حتی اگر جانم را هم تقدیم کنم، باز هم برایت خوشایند نخواهد بود.
چنین زانم پسندیدی که حال من نمیدانی
ز حالم گر شوی آگه چنان دانم که نپسندی
هوش مصنوعی: من میدانم که تو مرا دوست داری، اما نمیدانی که حال و روز من چگونه است. اگر از حال من باخبر شوی، مطمئنم که دیگر مرا نمیپسندی.
ز شاخ مهر چون گفتم که: بار الفتی چینم
درخت الف ببریدی و بیخ مهر بر کندی
هوش مصنوعی: وقتی از شاخ مهر گفتم که میخواهم بار دوستی و محبت را جمعآوری کنم، درخت عشق را قطع کردی و ریشه محبت را از زمین بیرون آوردی.
اگر دستت همی خواهم خسی بر پیش من داری
ورت من پای میبوسم ز دست من همی تندی
هوش مصنوعی: اگر دستانت را میخواهم، باید از تو درخواستی داشته باشم. اگر تو آن را به من بدهی، من به نشانهی احترام و عشق، پای تو را میبوسم، اما اگر بخواهی با من بدرفتاری کنی، من هم با سرعت عمل میکنم.
فرو هشتی به خویش آن زلف را کاشفته میگردد
نه آن بهتر که او را بر چو من دیوانهای بندی؟
هوش مصنوعی: وقتی آن زلف زیبا را کنار میزند، خود را به من دیوانه نرساند و بهتر است که او این کار را نکند.
جهانی را بیفگندی به حسن یک نظر، جانا
کزان افتادگان روزی نظر بر کس نیفگندی
هوش مصنوعی: عشقم، تو با یک نگاه زیبایت میتوانی جهانی را تحت تاثیر قرار دهی، اما از آن روزی که به زمین افتادگان نظر بیندازی، هیچکس را نخواهی دید که تو بر او نظری بیفکنی.
بپیوند رفت روز جور و بیداد و ستم، جانا
کنون هنگام احسانست و انعام و خداوندی
هوش مصنوعی: زمان روزهای سخت و ظلم به پایان رسیده است، دوست من، حالا وقت خوبی است برای محبت و بخشش و بزرگواری.
حدیث تلخ اگر گفتی نرنجید اوحدی را دل
که گر زان تلختر نیزش بگویی شربت قندی
هوش مصنوعی: اگر سخنی تلخ و ناخوشایند بیان کردی، اوحدی را ناراحت نکن، زیرا اگر از این سخن تلختر هم برایش بگویی، او آن را همچون شربت شیرین میپندارد.
حاشیه ها
1387/08/25 16:10
در مصرع اول بیت اول «بیمهری و پیوندی» با «بی مهر و پیوندی» جایگزین شد.