گنجور

غزل شمارهٔ ۷۷۵

نقشی ز صورت خود هر جا پدید کردی
پس عشق دیدن آن در ما پدید کردی
تا هر کسی نداند سر پرستش تو
وامق بیافریدی، عذرا پدید کردی
خورشید را بدادی نوری ز طلعت خود
وز بهر خدمت او جوزا پدید کردی
تا قطره را نباشد از گم شدن هراسی
بر راه باز گشتن دریا پدید کردی
می‌خواستی که از ما بر ما بهانه گیری
ورنه چرا ز آدم حوا پدید کردی؟
نوری که شمع گردون از عکس اوست روشن
در نقطهٔ دل ما چون ناپدید کردی
تا دولت وصالت بی‌وعده‌ای نباشد
امروز عاشقان را فردا پدید کردی
زان ساغر نهانی بر باده‌ای که دانی
چون گرم گشت منزل غوغا پدید کردی
از جستن نهانت چون اوحدی زبون شد
در عین بی‌نشانی خود را پدید کردی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نقشی ز صورت خود هر جا پدید کردی
پس عشق دیدن آن در ما پدید کردی
هوش مصنوعی: تو هر جا که تصویری از خودت به نمایش گذاشتی، باعث شدی که عشق به دیدن آن در دل ما شکل بگیرد.
تا هر کسی نداند سر پرستش تو
وامق بیافریدی، عذرا پدید کردی
هوش مصنوعی: تو با ایجاد عشق و زیبایی، مانند وامق و عذرا، سبب می‌شوی که دیگران از وجود تو و محبت‌های تو بی‌خبر بمانند.
خورشید را بدادی نوری ز طلعت خود
وز بهر خدمت او جوزا پدید کردی
هوش مصنوعی: تو با زیبایی و چهره‌ی دلربای خود، نوری به خورشید بخشیدی و برای خدمت به او، برج دوپیکر (جوزا) را پدید آوردی.
تا قطره را نباشد از گم شدن هراسی
بر راه باز گشتن دریا پدید کردی
هوش مصنوعی: تا زمانی که قطره‌ای از گم شدن نترسد، دریا به راه بازگشت خود ادامه خواهد داد.
می‌خواستی که از ما بر ما بهانه گیری
ورنه چرا ز آدم حوا پدید کردی؟
هوش مصنوعی: اگر می‌خواستی که از ما ایراد و اشکال بگیری، پس چرا حوا را از آدم خلق کردی؟
نوری که شمع گردون از عکس اوست روشن
در نقطهٔ دل ما چون ناپدید کردی
هوش مصنوعی: نوری که شمع آسمانی از تصویر او دارد، در نقطهٔ دل ما روشن است، اما تو آن را ناپدید کردی.
تا دولت وصالت بی‌وعده‌ای نباشد
امروز عاشقان را فردا پدید کردی
هوش مصنوعی: تا زمانی که خوشبختی و رسیدن به معشوق بدون وعده و قول نباشد، امروز تو برای عاشقان رازی پنهان کردی که می‌داند فردا چه اتفاقی خواهد افتاد.
زان ساغر نهانی بر باده‌ای که دانی
چون گرم گشت منزل غوغا پدید کردی
هوش مصنوعی: از آن جام پنهانی به باده‌ای که می‌دانی، وقتی که خانه گرم شد، هیاهویی به راه انداختی.
از جستن نهانت چون اوحدی زبون شد
در عین بی‌نشانی خود را پدید کردی
هوش مصنوعی: در جستجوی پنهانت، مانند اوحدی، بی‌نوا و ناتوان شدی، ولی در عین حال توانستی خود را نشان دهی.