گنجور

غزل شمارهٔ ۷۷۴

ای از تو مرا هر نفسی بادی و دردی
دورم به فراق تو ز هر خوابی و خوردی
این سرخی من زردی رخ تست
ورنه من مسکین کیم از سرخی و زردی؟
بدخواه که بر دوری ما رشک چنین برد
گر با تو بدیدی که نشستیم چه کردی؟
گو: جمله جهان تیغ برآرید، که با کس
ما را سر پرخاش نماندست و نبردی
روی از سخن سرد حسودان نتوان تافت
خالی نبود عاشقی از گرمی و سردی
ما را ز جهان جز سخن دوست مگویید
زنهار! که این باغ بدادیم بوردی
کاری به از اندیشهٔ آن یار ندیدیم
بشنو که: چنین کار برآید ز نوردی
در هیچ قدح بهتر ازین می نتوان یافت
دریاب که: هر قطره ازین باده و مردی
ای اوحدی، اندیشه مکن ز آتش دوزخ
گر می‌رسی از خاک در دوست به گردی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای از تو مرا هر نفسی بادی و دردی
دورم به فراق تو ز هر خوابی و خوردی
هوش مصنوعی: ای عشق من، هر لحظه از حضور تو بویی به مشامم می‌رسد و هر دردی که دارم، ناشی از جدایی توست. من از هر خواب و خوراکی دورم، چون فراق تو بر من سایه افکنده است.
این سرخی من زردی رخ تست
ورنه من مسکین کیم از سرخی و زردی؟
هوش مصنوعی: این سرخی که در من دیده می‌شود ناشی از زردی چهره توست. اگر نه، من چه دارم که بخواهم به رنگ‌هایم افتخار کنم؟
بدخواه که بر دوری ما رشک چنین برد
گر با تو بدیدی که نشستیم چه کردی؟
هوش مصنوعی: کسانی که به دوری ما حسادت می‌کنند، اگر می‌دیدند که ما با هم در کنار هم نشسته‌ایم، چه کار می‌کردند؟
گو: جمله جهان تیغ برآرید، که با کس
ما را سر پرخاش نماندست و نبردی
هوش مصنوعی: بگو: تمام عالم در برابر ما آماده جنگ است، زیرا با کسی مشکل و خصومتی نداریم و نمی‌خواهیم که نبردی آغاز شود.
روی از سخن سرد حسودان نتوان تافت
خالی نبود عاشقی از گرمی و سردی
هوش مصنوعی: نمی‌توان جلوی حرف‌های ناپسند حسودان را گرفت. عاشقی همواره تحت تأثیر احساسات گرم و سرد قرار دارد و نمی‌تواند از این نوسانات رها شود.
ما را ز جهان جز سخن دوست مگویید
زنهار! که این باغ بدادیم بوردی
هوش مصنوعی: ما را از دنیا جز از محبت و سخن خوب دوست چیزی نگویید، زیرا این باغ زندگی را به خاطر آن عشق و دوستی رها کرده‌ایم.
کاری به از اندیشهٔ آن یار ندیدیم
بشنو که: چنین کار برآید ز نوردی
هوش مصنوعی: هیچ کار بهتری از فکر کردن به آن دوست ندیدیم، پس گوش کن که چنین عملی از عشق و شوریده‌ خاطری برمی‌آید.
در هیچ قدح بهتر ازین می نتوان یافت
دریاب که: هر قطره ازین باده و مردی
هوش مصنوعی: در هیچ جامی بهتر از این شراب نمی‌توان یافت، پس درک کن که هر قطره از این نوشیدنی و هر مرد واقعی چه ارزشی دارند.
ای اوحدی، اندیشه مکن ز آتش دوزخ
گر می‌رسی از خاک در دوست به گردی
هوش مصنوعی: ای اوحدی، نگران عذاب دوزخ نباش، اگر می‌خواهی به دوست برسی و به او نزدیک شوی.