غزل شمارهٔ ۷۷۰
گر تو سری میکشی تا نکنی آشتی
ما ز تو سرکشتریم،پس تو چه پنداشتی؟
ما دل صد آشنا بهر تو بگذاشتیم
ای که ز بیگانگی هیچ بنگذاشتی
با تو چه سودی نداشت صلح، به جنگ آمدیم
کار چو مشکل شود جنگ به از آشتی
شاخ ستم کشتهای، بار جفایی بچین
هم تو توانی درود تخم که خود کاشتی
دوش فرستادهای: کز تو ندارم خبر
خود بنگویی که: تو از که خبر داشتی؟
با دگران مر ترا هر چه میسر نشد
از غم و رنج و جفا بر دلم انباشتی
شغل تو گر خواجگیست، در پی آن روز، که هست
کار من و اوحدی رندی و ناداشتی
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر تو سری میکشی تا نکنی آشتی
ما ز تو سرکشتریم،پس تو چه پنداشتی؟
هوش مصنوعی: اگر تو به دلخوری ادامه میدهی و تصمیم به آشتی نمیگیری، ما هم در مقابل تو به همان اندازه سرکش و مقاوم هستیم. پس تو چه تصوری از این وضعیت داری؟
ما دل صد آشنا بهر تو بگذاشتیم
ای که ز بیگانگی هیچ بنگذاشتی
هوش مصنوعی: ما برای تو دلهای زیادی را فدای تو کردیم، اما تو حتی یک ذره از بیگانگیات را کنار نگذاشتی.
با تو چه سودی نداشت صلح، به جنگ آمدیم
کار چو مشکل شود جنگ به از آشتی
هوش مصنوعی: اینکه با تو صلح کردیم فایدهای نداشت و به جنگ روی آوردیم. زمانی که کار به مشکل میخورد، جنگ بهتر از آشتی است.
شاخ ستم کشتهای، بار جفایی بچین
هم تو توانی درود تخم که خود کاشتی
هوش مصنوعی: شاخی که از ظلم و ستم شکسته شده، حالا تو میتوانی بار سنگینی از بیوفایی و خیانت را بر دوش بکشی. این نتیجهای است که خودت ایجاد کردهای با کارهایت.
دوش فرستادهای: کز تو ندارم خبر
خود بنگویی که: تو از که خبر داشتی؟
هوش مصنوعی: شب گذشته پیامی از تو رسید که هیچ اطلاعی از حالت نداشتم. حالا خودت بگو، تو از چه کسی خبر داشتی؟
با دگران مر ترا هر چه میسر نشد
از غم و رنج و جفا بر دلم انباشتی
هوش مصنوعی: تو با دیگران هر چه نتوانستی به دست بیاوری، از درد و رنج و سختی بر دل من گذاشتی.
شغل تو گر خواجگیست، در پی آن روز، که هست
کار من و اوحدی رندی و ناداشتی
هوش مصنوعی: اگر شغل تو خدمت دربار است، امیدوار باش به روزی که من و اوحدی در خیالات و راز و رمزهایمان به سر ببریم و تو از این حرفها بیخبر باشی.
حاشیه ها
1398/06/20 01:09
مسعود رستگاری
بیت سوم، مصرع اول، به این صورت صحیح است:
با تو «چو» سودی نداشت صلح به جنگ آمدیم
1398/06/20 01:09
مسعود رستگاری
بیت آخر، مصرع اول، به این صورت صحیح است:
شغل تو گر خواجگیست، در پی آن «رو» که هست