غزل شمارهٔ ۷۶۲
ای برون از بلندی و پستی
جز تو کس را نمیرسد هستی
عقل در وادی محبت تو
ره غلط میکند ز سرمستی
تا سر جملهها شود نامت
خویشتن را به جمله بر بستی
حلقهای نیست خالی از ذکرت
گر چه در هیچ حلقه ننشستی
بودن ما جدا نبود از تو
با تو بودیم تا تو بودستی
بر سر چار سوی رغبت خویش
نخریدی دلی، که نشکستی
اوحدی، گر وصال او خواهی
ببر از خویشتن، که پیوستی
غزل شمارهٔ ۷۶۱: اگر چه از بر من بارها چو تیر بجستیغزل شمارهٔ ۷۶۳: دلم از چشم مستش زار و پردم چشمش از مستی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای برون از بلندی و پستی
جز تو کس را نمیرسد هستی
هوش مصنوعی: هیچکس جز تو در این عالم وجود ندارد که از محدودیتهای بالا و پایین فراتر رود.
عقل در وادی محبت تو
ره غلط میکند ز سرمستی
هوش مصنوعی: عقل در مسیر عشق تو به خاطر شوری که دارم، اشتباه میکند.
تا سر جملهها شود نامت
خویشتن را به جمله بر بستی
هوش مصنوعی: تا زمانی که نام تو در ابتدا و انتهای صحبتها حامل خوبیها و ارزشها باشد، خود را در تمام جملات برپا کردهای.
حلقهای نیست خالی از ذکرت
گر چه در هیچ حلقه ننشستی
هوش مصنوعی: هیچ محیطی نیست که از یاد تو خالی باشد، حتی اگر در هیچ کجا نشسته نباشی.
بودن ما جدا نبود از تو
با تو بودیم تا تو بودستی
هوش مصنوعی: ما هرگز از تو جدا نبودیم، حضور ما همیشه با تو بود و ما تا زمانی که تو بودی، کنارت بودیم.
بر سر چار سوی رغبت خویش
نخریدی دلی، که نشکستی
هوش مصنوعی: تو در مسیر خواستههایت، دلی را به دست نیاوردی، چون هیچ وقت آن دل را نشکستدی.
اوحدی، گر وصال او خواهی
ببر از خویشتن، که پیوستی
هوش مصنوعی: اگر به وصال معشوق خود میخواهی دست یابی، باید از خودخواهی و دلبستگیهای شخصی خود فاصله بگیری.