گنجور

غزل شمارهٔ ۷۶۰

دانه‌ای بر روی دام انداختی
مرغ آدم را ز بام انداختی
تا شود سجاده و تسبیح رد
جرعه‌ای در کاس و جام انداختی
هر کرا خون خواستی کردن حلال
خرقهٔ او بر حرام انداختی
چون سزای سوختن دیدی مرا
در چنین سودای خام انداختی
بیدلان را چون ندیدی مرد وصل
در کف پیک و پیام انداختی
یک سخن ناگفته، ما را چون سخن
در زبان خاص و عام انداختی
دیگران را بار دادی چون کلیم
اوحدی را در کلام انداختی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دانه‌ای بر روی دام انداختی
مرغ آدم را ز بام انداختی
هوش مصنوعی: تو با ترفند و فریب خود، چیزی به انسان نشان دادی که او را به دام انداختی و از جایگاه خود پایین آوردی.
تا شود سجاده و تسبیح رد
جرعه‌ای در کاس و جام انداختی
هوش مصنوعی: برای اینکه سجاده و تسبیح آماده شود، یک جرعه نوشیدی و آن را در کاس و جام ریختی.
هر کرا خون خواستی کردن حلال
خرقهٔ او بر حرام انداختی
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال خون و آسیب رساندن به دیگران باشد، لباس او به حرام و ناپاکی آغشته می‌شود.
چون سزای سوختن دیدی مرا
در چنین سودای خام انداختی
هوش مصنوعی: وقتی که عواقب سوختن من را مشاهده کردی، مرا در این خیال خام گرفتار کردی.
بیدلان را چون ندیدی مرد وصل
در کف پیک و پیام انداختی
هوش مصنوعی: زمانی که عاشقان را ندیدی، در واقع مردی که در آغوش وصال است، در دست تو تنها به پیام و مشروبات دلخوشی می‌پردازد.
یک سخن ناگفته، ما را چون سخن
در زبان خاص و عام انداختی
هوش مصنوعی: یک حرفی که نگفته‌ام، باعث شد که ما را در جمع عموم و خاص به صحبت بیندازی.
دیگران را بار دادی چون کلیم
اوحدی را در کلام انداختی
هوش مصنوعی: دیگران را به زحمت انداختی، درست مانند اینکه مثل حضرت کلیم (موسی) مورد آزمایش قرار گرفتند.