گنجور

غزل شمارهٔ ۷۵۸

او را که در سماع سخن نیست حالتی
فریاد و رقص او نبود جز ضلالتی
چون ذره آنکه رقص کند در رهش ز عشق
روشن چو آفتاب بیابد ولایتی
هر کس که او نه از سر دردی زند نفس
لازم شود بهر نفس او را خجالتی
آشوب رقص و شور و شر و های و هوی او
دیوانگیست این همه بی‌وجه حالتی
بر مدعی ببند در خانقاه عشق
تا در میان جمع نیارد ثقالتی
آنرا که پای رفتن و دست وصول نیست
بهتر ز سوز سینه نباشد رسالتی
مشغول ذکر دوست به معنی عجب مدار
کورا ز شور و مشغله بینی ملامتی
چون راه سر مرد به معنی گشاده گشت
از پر یشه‌ای بکند ساز و آلتی
اندر جهان حوالت هر کس به جانبیست
ما را به جانب تو زهی خوش حوالتی!
جانا، دلم به آتش دوری بسوختی
آه! ار به وصل خود نکنی استمالتی
چون اوحدی به جان سخن کی رسد کسی؟
تا از کتاب دل بنخواند مقالتی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

او را که در سماع سخن نیست حالتی
فریاد و رقص او نبود جز ضلالتی
هوش مصنوعی: کسی که در شادی و شادی‌زایی حالت خاصی ندارد، فریاد و رقص او تنها نشان‌دهنده گم‌گشتگی‌اش است.
چون ذره آنکه رقص کند در رهش ز عشق
روشن چو آفتاب بیابد ولایتی
هوش مصنوعی: کسانی که به عشق او همچون ذراتی رقصان هستند، مانند آفتاب به روشنایی می‌رسند و جایگاهی بزرگ و با ارزش در راه او پیدا می‌کنند.
هر کس که او نه از سر دردی زند نفس
لازم شود بهر نفس او را خجالتی
هوش مصنوعی: هر کسی که بدون احساس درد و رنج، نفس می‌کشد و زندگی می‌کند، باید برای هر نفس خود شرمنده باشد.
آشوب رقص و شور و شر و های و هوی او
دیوانگیست این همه بی‌وجه حالتی
هوش مصنوعی: همه این هیجان و شادی و شلوغی که به پا شده، به نظر می‌رسد هیچ دلیلی ندارد و نوعی دیوانگی است.
بر مدعی ببند در خانقاه عشق
تا در میان جمع نیارد ثقالتی
هوش مصنوعی: در محل عبادت عشق، در را بر روی مدعیان ببند تا در جمع افراد دیگر سنگینی و مزاحمتی ایجاد نکنند.
آنرا که پای رفتن و دست وصول نیست
بهتر ز سوز سینه نباشد رسالتی
هوش مصنوعی: کسیکه توانایی حرکت و رسیدن به هدف را ندارد، بهتر از درد دل و احساس سوز درون نیست که رسالتی داشته باشد.
مشغول ذکر دوست به معنی عجب مدار
کورا ز شور و مشغله بینی ملامتی
هوش مصنوعی: به یادآوری و ذکر معشوق مشغول شو و به دیگران ننگر که اگر آنها در هیجان و مشغله‌اند، در واقع نمی‌توانند قضاوت درستی کنند.
چون راه سر مرد به معنی گشاده گشت
از پر یشه‌ای بکند ساز و آلتی
هوش مصنوعی: وقتی که مسیر زندگی انسان روشن و واضح می‌شود، او از میان موانع و مشکلات، راهی برای پیشرفت و موفقیت پیدا می‌کند و ابزارهای لازم را برای این کار به دست می‌آورد.
اندر جهان حوالت هر کس به جانبیست
ما را به جانب تو زهی خوش حوالتی!
هوش مصنوعی: در این دنیا هر کس به سمتی می‌رود، اما ما تنها به سوی تو می‌رویم و این بسیار خوشایند است.
جانا، دلم به آتش دوری بسوختی
آه! ار به وصل خود نکنی استمالتی
هوش مصنوعی: عزیزم، دل من از اشتیاق به دوری تو آتش گرفت. افسوس که اگر تو به من توجهی نکنی و به وصال خود نرسانی، این درد و آتش همچنان ادامه خواهد داشت.
چون اوحدی به جان سخن کی رسد کسی؟
تا از کتاب دل بنخواند مقالتی
هوش مصنوعی: وقتی اوحدی سخن می‌گوید، هیچ‌کس به عمق آن نمی‌رسد. تا کسی از دل خوانده‌های خود مطلبی بیان نکند، کلام او شفاف نخواهد بود.