غزل شمارهٔ ۷۵۵
با این چنین بلایی، بعد از چنان عذابی
راضی شدم که: بینم روی ترا به خوابی
صد نامه مشق کردم در شرح مهربانی
نادیده از تو هرگز یک نامه را جوابی
هر گه که بر در تو من آب روی جویم
خون مرا بریزی بر خاک در چو آبی
اندر غم تو رازم رمزی دو بود و اکنون
هر حرف از آن شکایت فصلی شدست و بابی
جز سر صورت تو چیزی دگر ندارم
مقصود هر حدیثی، مضمون هر کتابی
چندان نمک لبت را در پسته بسته آخر
کی بینمک بماند بر آتشت کبابی؟
در غیرتیم لیکن مقدور نیست کس را
با چشم چون تو شوخی آغاز احتسابی
یک تن کجا تواند؟پوشید از نظرها
روی ترا، که این جا شهریست و آفتابی
در غصه اوحدی را موقوف چند داری؟
یا کشتن خطایی، یا گفتن صوابی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با این چنین بلایی، بعد از چنان عذابی
راضی شدم که: بینم روی ترا به خوابی
هوش مصنوعی: بعد از همه آن مشکلات و سختیهایی که کشیدهام، حالا به وضعیت شادی رسیدهام که فقط آرزو میکنم در خواب چهرهات را ببینم.
صد نامه مشق کردم در شرح مهربانی
نادیده از تو هرگز یک نامه را جوابی
هوش مصنوعی: من به یاد تو صدها نامه نوشتم تا محبتت را توصیف کنم، اما هرگز از تو پاسخی نشنیدم.
هر گه که بر در تو من آب روی جویم
خون مرا بریزی بر خاک در چو آبی
هوش مصنوعی: هر بار که به در خانهات میرسم و آرزو میکنم که آبرویم را حفظ کرده باشم، انگار که خونم را بر زمین در جلوی در میریزی.
اندر غم تو رازم رمزی دو بود و اکنون
هر حرف از آن شکایت فصلی شدست و بابی
هوش مصنوعی: در دل من راز و رمزی درباره غم تو وجود داشت، اما حالا هر کلمهای از آن راز به شکایتی تبدیل شده و به فصل و بحثی جدی پرداخته است.
جز سر صورت تو چیزی دگر ندارم
مقصود هر حدیثی، مضمون هر کتابی
هوش مصنوعی: جز زیبایی و چهره تو چیزی دیگری در زندگیام وجود ندارد و هدف هر گفتوگویی و محتوای هر نوشتهای که میخوانم، فقط تو هستی.
چندان نمک لبت را در پسته بسته آخر
کی بینمک بماند بر آتشت کبابی؟
هوش مصنوعی: وقتی انسان ها به زیباترین و شیرین ترین چیزها وابسته میشوند، در نهایت ممکن است از آنها جدا شوند و بدون آن زیبایی یا شیرینی، دچار مشکلاتی شوند. این به معنی این است که نتیجه ی نهایی ممکن است تلخ باشد و عملاً ماندن در آن حالت غیرممکن شود.
در غیرتیم لیکن مقدور نیست کس را
با چشم چون تو شوخی آغاز احتسابی
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند با چشمان تو شوخی کند؛ حتی اگر غیرت داشته باشد، این کار از دستش بیرون است.
یک تن کجا تواند؟پوشید از نظرها
روی ترا، که این جا شهریست و آفتابی
هوش مصنوعی: یک فرد چگونه میتواند از نگاهها پنهان شود؟ زیرا اینجا شهری وجود دارد و آفتاب درخشانی هست.
در غصه اوحدی را موقوف چند داری؟
یا کشتن خطایی، یا گفتن صوابی
هوش مصنوعی: چند در غم اوحدی متوقف ماندهای؟ یا باید گناهی را تحمل کنی یا حقیقتی را بیان کنی.