غزل شمارهٔ ۷۴۶
باز به تنها چنین عزم کجا کردهای؟
وعدهٔ وصل که بود اینکه وفا کردهای؟
سخت به جوش اندری، تا چه هوس میپزی؟
بس به هوس میروی، تا چه هوا کردهای؟
رفتی و ما همچنین بر سر یاری و مهر
گر چه تو یاری دگر بر سر ما کردهای
میل به ما میکنی، تا بخوری خون ما
خوردن خون سهل اگر میل بما کردهای
صید که از دام تو گشت رها، دیگرش
زود بگیری ولی خود چه رها کردهای؟
چشم تو تیری فگند، گفت: خطا شد دریغ!
تیر تو در دل نشست، گو که: خطا کردهای
کی سخنی گفتهای با دلم از زیر لب؟
یا به مثل پرسشی از سر پا کردهای؟
کرده زبان بارها با من مسکین گرو
پس دگری را ز لب کامروا کردهای
چون همه را دادهای خلعت وصل، ای پسر
پیرهن اوحدی از چه قبا کردهای؟
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز به تنها چنین عزم کجا کردهای؟
وعدهٔ وصل که بود اینکه وفا کردهای؟
هوش مصنوعی: چرا دوباره قدم به این مسیر گذاشتهای؟ آیا واقعاً به وعدهی رسیدن به هم عمل کردهای؟
سخت به جوش اندری، تا چه هوس میپزی؟
بس به هوس میروی، تا چه هوا کردهای؟
هوش مصنوعی: به شدت در تلاش هستی، تا چه آرزویی را برآورده میکنی؟ خیلی به دنبال خواستههای خود میروی، تا چه حال و هوایی برای خود ساختهای؟
رفتی و ما همچنین بر سر یاری و مهر
گر چه تو یاری دگر بر سر ما کردهای
هوش مصنوعی: تو رفتی و ما همچنان در غم یاری و محبت تو هستیم، هر چند که تو به کس دیگری محبت ورزیدهای.
میل به ما میکنی، تا بخوری خون ما
خوردن خون سهل اگر میل بما کردهای
هوش مصنوعی: تو به ما تمایل نشان میدهی، در حالی که میخواهی از خون ما تغذیه کنی. خوردن خون آسان است، اما خودت به ما میل داری.
صید که از دام تو گشت رها، دیگرش
زود بگیری ولی خود چه رها کردهای؟
هوش مصنوعی: اگر حیوانی از دام تو آزاد شده باشد، ممکن است به راحتی دوباره آن را بگیری. اما آیا فکر کردهای که خودت چه چیزهایی را از دست دادهای؟
چشم تو تیری فگند، گفت: خطا شد دریغ!
تیر تو در دل نشست، گو که: خطا کردهای
هوش مصنوعی: چشم تو مانند تیری پرتاب شد و گفتی که اشتباه شد، اما تیر تو در دل من نشسته است، انگار تو خطایی نکردهای.
کی سخنی گفتهای با دلم از زیر لب؟
یا به مثل پرسشی از سر پا کردهای؟
هوش مصنوعی: آیا با دلم به آرامی حرفی زدهای؟ یا مانند سوالی از جایی او را به پا داشتهای؟
کرده زبان بارها با من مسکین گرو
پس دگری را ز لب کامروا کردهای
هوش مصنوعی: زبان تو بارها با من مسکین سخن گفته، اما تو با فرد دیگری از لبهای شیرینت لذت بردهای.
چون همه را دادهای خلعت وصل، ای پسر
پیرهن اوحدی از چه قبا کردهای؟
هوش مصنوعی: چرا وقتی همه را به وصال رساندهای، تو هنوز از پیراهن اوحدی بهره میبری؟