غزل شمارهٔ ۷۳۴
آن دل که مرا بود و توی دیده سلبوه
و آن تن که کشیدی به کمنمدش جذبوه
و آن دیدهٔ دریا شده را درد و غم او
صد بار به دستان مصیبت صلبوه
و آن سینهٔ آتشکده را غمزهٔ چشمش
ناگاه به شمشیر جدایی ضربوه
اسباب دل و دین مرا لشکر عشقش
ترکانه به یک تاختن اندر نهبوه
من راز شب خود بچه پوشم؟ که بدین رخ
از خون دل و دیده چه روشن کتبوه!
گر جان طلبند از من دلسوخته ایشان
بحثی نتوانم که هم ایشان و هبوه
با او ز پدر یاد نکردیم وز مادر
کورا به فدا باد ابونا وابوه!
گویند: به دل صبر کن از یار و ندارم
آن صبر که ایشان ز دل من طلبوه
با اوحدی آن قوت غالب که تو دیدی
یک باره فنا گشت چو ایشان غلبوه
غزل شمارهٔ ۷۳۳: ای شهر شگرفان را غیر از تو امیری نهغزل شمارهٔ ۷۳۵: ببر، ای باد صبحدم، بده ای پیک نیکپی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن دل که مرا بود و توی دیده سلبوه
و آن تن که کشیدی به کمنمدش جذبوه
هوش مصنوعی: دل من که متعلق به تو بود و در دیدگانت غرق شده بود، اکنون بی تو خالی است و آن جسمی که از من دور کردی، اکنون با نبود تو در حسرت است.
و آن دیدهٔ دریا شده را درد و غم او
صد بار به دستان مصیبت صلبوه
هوش مصنوعی: چشمهای او که مانند دریا شده است، بارها و بارها درد و غم او را در دستانی پر از مصیبت احساس کردهاند.
و آن سینهٔ آتشکده را غمزهٔ چشمش
ناگاه به شمشیر جدایی ضربوه
هوش مصنوعی: و آن سینهٔ آتشکده که در خود شعلههای عشق را داشت، ناگهان با نگاه پر از راز و فریب او به شدت آسیب دید و از هم پاشید.
اسباب دل و دین مرا لشکر عشقش
ترکانه به یک تاختن اندر نهبوه
هوش مصنوعی: دل و ایمان من به خاطر عشق او، مانند لشکری در هم کوبیده و غارت شده است.
من راز شب خود بچه پوشم؟ که بدین رخ
از خون دل و دیده چه روشن کتبوه!
هوش مصنوعی: آیا میتوانم راز شب خود را پنهان کنم؟ زیرا با این چهرهام که آکنده از غم و اشک است، چه چیزی را میتوانم بروز دهم؟
گر جان طلبند از من دلسوخته ایشان
بحثی نتوانم که هم ایشان و هبوه
هوش مصنوعی: اگر جانم را از من بخواهند، نمیتوانم سخنی بگویم، چون هم خودشان در درد و رنج هستند و هم من.
با او ز پدر یاد نکردیم وز مادر
کورا به فدا باد ابونا وابوه!
هوش مصنوعی: ما به خاطر او از پدر یاد نکردیم و مادر را نیز فراموش کردهایم، پس پدر و مادر برای ما فدای او شوند!
گویند: به دل صبر کن از یار و ندارم
آن صبر که ایشان ز دل من طلبوه
هوش مصنوعی: میگویند که دل خود را برای یار نگهدار و صبر داشته باش، اما من آنقدر صبوری ندارم که آنها از دل من چیزی بخواهند.
با اوحدی آن قوت غالب که تو دیدی
یک باره فنا گشت چو ایشان غلبوه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که قدرت و توانایی که در اوحدی مشاهده کردی، ناگهان ناپدید شد، همانطور که دیگران هم بر آن غلبه کردند.
حاشیه ها
1393/03/07 18:06
سید فرهود کاظمی
سلام بر دوستان
مصرع اول بیت اول را نمی توانم بخوانم
انگار کلمات «و توی دیده» وزن مصرع را خراب می کند.
لطفا راهنمایی کنید
1398/12/14 04:03
کاظم ایاصوفی
مصراع اول باید به این صورت اصلاح شود
آن دل که مرا بود و تو دیدی سلبوه