گنجور

غزل شمارهٔ ۷۲۰

می‌نالم ازین کار به سامان نرسیده
وین درد جگر سوز به درمان نرسیده
جانا، سخنست این همه سوراخ ببینید
بر سینهٔ این کشتهٔ پیکان نرسیده
افسوس! که موری نشکستیم درین خاک
وین قصه به نزدیک سلیمان نرسیده
ای ترک پری‌چهره، چه بیداد و جفا ماند؟
کز کافر چشمت به مسلمان نرسیده
از خوان تو برخاسته یغمای طفیلی
زان گونه که یک لقمه به مهمان نرسیده
شک نیست که این چشم چو دریا نگذارد
در شهر یکی خانهٔ توفان نرسیده
زود اوحدی اندر سخن خود برساند
آوازهٔ این جور به سلطان نرسیده

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می‌نالم ازین کار به سامان نرسیده
وین درد جگر سوز به درمان نرسیده
هوش مصنوعی: از اینکه کارها به نتیجه نرسیده‌اند و این درد عمیق که مرا می‌سوزاند، درمانی پیدا نکرده است، شکایت دارم.
جانا، سخنست این همه سوراخ ببینید
بر سینهٔ این کشتهٔ پیکان نرسیده
هوش مصنوعی: عزیزم، این همه زخم‌ها را بر سینهٔ این کشتهٔ تیر ببینید که هنوز تیر به او نرسیده است.
افسوس! که موری نشکستیم درین خاک
وین قصه به نزدیک سلیمان نرسیده
هوش مصنوعی: حسرت می‌خورم که ما نتوانستیم در این دنیا به چیزی شایسته دست یابیم و این داستان به نزد سلیمان نرسیده است.
ای ترک پری‌چهره، چه بیداد و جفا ماند؟
کز کافر چشمت به مسلمان نرسیده
هوش مصنوعی: ای دختر زیبا، چه ظلم و ستمی باقی مانده است؟ که از نگاه کافرت، مسلمانان هم بهره‌مند نمی‌شوند.
از خوان تو برخاسته یغمای طفیلی
زان گونه که یک لقمه به مهمان نرسیده
هوش مصنوعی: یغمای طفیلی از سفره تو برخاسته است، به گونه‌ای که یک لقمه هم به مهمان نرسیده است.
شک نیست که این چشم چو دریا نگذارد
در شهر یکی خانهٔ توفان نرسیده
هوش مصنوعی: این چشم به مانند دریاست و نمی‌گذارد در این شهر، حتی یک خانه نیز از طوفان به دور بماند.
زود اوحدی اندر سخن خود برساند
آوازهٔ این جور به سلطان نرسیده
هوش مصنوعی: اوحدی به سرعت در کلامش خبر این نوع رفتار را به مردم می‌رساند، اما به سلطان نمی‌رسد.