غزل شمارهٔ ۷۱۲
روزی ببینی زلف او در دست من پیچان شده
لطفش تنم را داده دل، لعلش دلم را جان شده
اقبال در کار آمده، دولت خریدار آمده
با ما به بازار آمده، آن دلبر پنهان شده
ما بر بساط ششتری، با طوق و با انگشتری
گر دیده ما را مشتری، آن زهرهٔ کیوان شده
آن ماه در مهد آمده، کام مرا شهد آمده
من باز در عهد آمده، او از سر پیمان شده
افگنده خلقی مرد و زن، اندر زبانها چون سخن
نام گدایی همچو من، همسایهٔ سلطان شده
یار ارچه تیمار آورد، یا رنج بسیار آورد
روزیش در کار آورد، عزم عزیمت خوان شده
گر عاشقی رنجی ببر، بار گران سنجی ببر
ای اوحدی، گنجی ببر، زین خانهٔ ویران شده
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روزی ببینی زلف او در دست من پیچان شده
لطفش تنم را داده دل، لعلش دلم را جان شده
هوش مصنوعی: روزی میرسد که زلف او به دور دست من پیچیده شده و محبتش تن مرا به خود جذب کرده است، دلم به خاطر زیباییاش جان گرفته است.
اقبال در کار آمده، دولت خریدار آمده
با ما به بازار آمده، آن دلبر پنهان شده
هوش مصنوعی: زمانی خوشایند و فرصت مناسبی در پیش است، خریداری به بازار آمده و دلبر مورد نظر ما نیز به طور ناگهانی غایب شده است.
ما بر بساط ششتری، با طوق و با انگشتری
گر دیده ما را مشتری، آن زهرهٔ کیوان شده
هوش مصنوعی: ما در نشانی با شکوه و زرق و برق، با زیور آلاتی چون گردنبند و انگشتر، اگر چشمان ما را بخواهی، آن چشمان زیبا چون زهرهٔ سیارات درخشان هستند.
آن ماه در مهد آمده، کام مرا شهد آمده
من باز در عهد آمده، او از سر پیمان شده
هوش مصنوعی: آن ماه به دنیا آمده است، و شیرینیاش کام مرا شیرین کرده است. من نیز دوباره به میثاق و عهد خود برگشتهام، اما او از سر عهد و پیمان خود برگردانده است.
افگنده خلقی مرد و زن، اندر زبانها چون سخن
نام گدایی همچو من، همسایهٔ سلطان شده
هوش مصنوعی: مردم زیادی با هم زندگی میکنند و در گفتگوهایشان دربارهٔ شخصی مثل من، که به نوعی نیازمند است، صحبت میکنند. در این شرایط، من همسایهٔ فردی ناآشنا با مقام و قدرت شدهام.
یار ارچه تیمار آورد، یا رنج بسیار آورد
روزیش در کار آورد، عزم عزیمت خوان شده
هوش مصنوعی: اگرچه دوست ممکن است که زحمت یا دردسر زیادی ایجاد کند، اما در نهایت باعث میشود که انسان به کاری مشغول شود و تصمیمی جدی بگیرد.
گر عاشقی رنجی ببر، بار گران سنجی ببر
ای اوحدی، گنجی ببر، زین خانهٔ ویران شده
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستی، حتی اگر رنج و زحمت بکشی، ارزش آن را دارد. ای اوحدی، از این خانهی ویران، گنجی را با خود ببر.