گنجور

غزل شمارهٔ ۷۱۱

آنکه میخواست مرا بیدل و بی‌یار شده
زود بینم چو خودش عاشق و غمخوار شده
اثری هم بکند زود یقین، می‌دانم
گریه های شب این دیدهٔ بیدار شده
مددی نیست که دیگر به منش باز آرد
آن ز پیش من دل خسته به آزار شده
ای رفیقان سفر، گر سر رفتن دارید
همتی با من محبوس گرفتار شده
جان فدا کرده و چون باد هوا گشته سبک
دل به غم داده و چون خاک زمین خوار شده
از غم آن تن همچون سمن و روی چو گل
گل گیتی همه در دیدهٔ من خار شده
خرقه پوشیدنم از عشق چرا دارد باز؟
من بسوزانمش این خرقهٔ زنار شده
نظری بر من و بر درد من و زاری من
ای به هجران تو من زارتر از زار شده
کار عشق تو بلاییست نبینی آخر؟
اوحدی را چو من اندر سر این کار شده

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنکه میخواست مرا بیدل و بی‌یار شده
زود بینم چو خودش عاشق و غمخوار شده
هوش مصنوعی: آنکه آرزو داشت من بی‌عشق و بی‌یار باشم، اکنون می‌بینم که خود او عاشق و غمگین شده است.
اثری هم بکند زود یقین، می‌دانم
گریه های شب این دیدهٔ بیدار شده
هوش مصنوعی: به زودی تأثیری خواهد داشت، می‌دانم که اشک‌های شبانه‌ام، چشمان بیدارم را تحت تأثیر قرار می‌دهند.
مددی نیست که دیگر به منش باز آرد
آن ز پیش من دل خسته به آزار شده
هوش مصنوعی: کمکی نیست که دوباره آن دل خسته و آشفته به خاطر من به حالت اولیه‌اش برگردد.
ای رفیقان سفر، گر سر رفتن دارید
همتی با من محبوس گرفتار شده
هوش مصنوعی: ای دوستان سفر، اگر تمایل دارید که از این محبس آزاد شوید، با من همکاری کنید و تلاشی در این راه داشته باشید.
جان فدا کرده و چون باد هوا گشته سبک
دل به غم داده و چون خاک زمین خوار شده
هوش مصنوعی: جان خود را فدای عشق کرده و همچون نسیمی آزاد و بی‌خیال گشته، در حالی که به غم دچار شده و مانند خاک بر زمین فرود آمده و حقیر شده است.
از غم آن تن همچون سمن و روی چو گل
گل گیتی همه در دیدهٔ من خار شده
هوش مصنوعی: از اندوه او، مانند عطر سمن، و چهره‌اش مانند گل، همه زیبایی‌های دنیا در نظرم به زشتی تبدیل شده‌اند.
خرقه پوشیدنم از عشق چرا دارد باز؟
من بسوزانمش این خرقهٔ زنار شده
هوش مصنوعی: چرا من با عشق این پوشش را به تن دارم؟ من این لباس سرسخت را می‌سوزانم و رها می‌شوم.
نظری بر من و بر درد من و زاری من
ای به هجران تو من زارتر از زار شده
هوش مصنوعی: ای معشوق، نگاهی به من و به درد و زاری‌ام بینداز که به خاطر دوری تو حتی بیشتر از درد و زاری خودم رنج می‌برم.
کار عشق تو بلاییست نبینی آخر؟
اوحدی را چو من اندر سر این کار شده
هوش مصنوعی: آیا نمی‌بینی که عشق تو برای من چه بلا و عذابی شده است؟ اوحدی نیز مانند من در این راه دچار شده است.