غزل شمارهٔ ۶۹۱
آن تیر بالا را ببین: ز ابرو کمانها ساخته
از تیر چشم مست خود آهنگ جانها ساخته
جان در بلای زلف او تن، مبتلای زلف او
در حلقههای زلف او، دل خان و مانها ساخته
آشفته چون ما کاکلش، بر عارض همچون گلش
در چین مشکین سنبلش، حسن ارغوانها ساخته
زلفش به عنبر بیختن، استاد در خون ریخت
چشمش به سحر انگیختن، بند زبانها ساخته
سر پرخروش لعل او، جان بادهنوش لعل او
شکرفروش لعل او، در دل دکانها ساخته
دردش بلای ناگهان، مهرش میان دل نهان
وانگاه بیرون از جهان، حسنش جهانها ساخته
او در نبرد اوحدی، فارغ ز درد اوحدی
بر روی زرد اوحدی، از خون نشانها ساخته
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن تیر بالا را ببین: ز ابرو کمانها ساخته
از تیر چشم مست خود آهنگ جانها ساخته
هوش مصنوعی: به تیر زنی که از ابرو و کمانهایی که ساخته، نگاه کن. چشمان مست او جانها را به سوی خود میکشد و جذب میکند.
جان در بلای زلف او تن، مبتلای زلف او
در حلقههای زلف او، دل خان و مانها ساخته
هوش مصنوعی: جانم در درد و بلای زلف او گرفتار است. تنم در تنگنا و اسارت زلف او قرار دارد و قلبم در میان این زلفها مانند کسی است که در خانه و کاشانهای ساخته شده باشد.
آشفته چون ما کاکلش، بر عارض همچون گلش
در چین مشکین سنبلش، حسن ارغوانها ساخته
هوش مصنوعی: مانند موهای آشفته ما، چهرهاش زیبا و گلگون است. بر روی صورتش مانند چین و چروکهای مشکین سنبل، زیباییهایی از رنگ ارغوانی به وجود آمده است.
زلفش به عنبر بیختن، استاد در خون ریخت
چشمش به سحر انگیختن، بند زبانها ساخته
هوش مصنوعی: مویی که به عطر خوشی میماند، همچون هنری در دلها تأثیر میگذارد و چشمان زیبا و جادوییاش、人 را به سفری جادویی میبرد. صحبت کردن از زیبایی او، زبانها را به زنجیر میکشد.
سر پرخروش لعل او، جان بادهنوش لعل او
شکرفروش لعل او، در دل دکانها ساخته
هوش مصنوعی: او با افکار پرشور و رنگین خود، مانند بادهنوشی است که روح بخش است. طعم شیرینی که او میدهد مانند شکر است و هنوز هم در دل مغازهها و فروشگاهها وجود دارد.
دردش بلای ناگهان، مهرش میان دل نهان
وانگاه بیرون از جهان، حسنش جهانها ساخته
هوش مصنوعی: درد او ناگهانی و غیرمنتظره است و عشقش در دل مخفی شده است. سپس، او به طرز عجیبی از این دنیا خارج میشود و زیباییاش جهانهای مختلفی را شکل داده است.
او در نبرد اوحدی، فارغ ز درد اوحدی
بر روی زرد اوحدی، از خون نشانها ساخته
هوش مصنوعی: او در نبرد احد، بیتوجه به درد و رنجهایی که متحمل شده و با چهرهای زرد و رنگ پریده، آثار و نشانههایی از خون را بر جا گذاشته است.