غزل شمارهٔ ۶۸۵
ای دل مکن، بهر ستمی این نفیر ازو
چون جانت اوست، تن زن و دل برمگیر ازو
آن دوست گر به تیر کند قصد دشمنی
سر پیشدار و روی مگردان به تیر ازو
از یار ناگزیر نشاید گریختن
زان کس توان گریخت که باشد گزیر ازو
گر جان طلب کند ز تو جانان، بدین قدر
ضنت مکن، فدا کن و منت پذیر ازو
جانی که داغ عشق ندارد کجا برند؟
گر بایدت که زنده بمانی بمیر ازو
با مدعی بگوی که: ای بیبصر، مکن
عیب نظر، که دیده نبیند نظیر ازو
یعقوب در جدایی یوسف به جان رسید
تا بعد ازین چه مژده رساند بشیر ازو؟
در عشق نیکوان به جوانی کنند عیش
ما عیش چون کنیم؟ که گشتیم پیر ازو
ای در خطر فگنده دلم را تو از خطا
وانگه ندیده هیچ خطای خطیر ازو
روزی به دست باد نشانی به ما رسان
زان زلف عنبرین، که خجل شد عبیر ازو
از سوز اوحدی حذری کن، که وقتها
سلطان زیان کند، که بنالد فقیر ازو
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دل مکن، بهر ستمی این نفیر ازو
چون جانت اوست، تن زن و دل برمگیر ازو
هوش مصنوعی: ای دل، به خاطر ستمی که از او میبینی، نگران نباش؛ چون جانت در دست اوست، فقط باید بدن و دلت را از او دور نگهداری.
آن دوست گر به تیر کند قصد دشمنی
سر پیشدار و روی مگردان به تیر ازو
هوش مصنوعی: اگر آن دوست بخواهد به تو آسیب برساند، سر خود را پایین بیاور و به سمت او نگاه نکن.
از یار ناگزیر نشاید گریختن
زان کس توان گریخت که باشد گزیر ازو
هوش مصنوعی: گریختن از یار ناگزیر کار راحتی نیست، زیرا کسی که از این شخص فرار کند، خودش در واقع نمیتواند از او دور شود.
گر جان طلب کند ز تو جانان، بدین قدر
ضنت مکن، فدا کن و منت پذیر ازو
هوش مصنوعی: اگر محبوب از تو بخواهد که جانت را بدهی، پس اینقدر درنگ نکن، فدای او بشو و از او قدردانی کن.
جانی که داغ عشق ندارد کجا برند؟
گر بایدت که زنده بمانی بمیر ازو
هوش مصنوعی: دل، بدون عشق و محبت ارزش ندارد و جایی برای آن وجود ندارد. اگر میخواهی زنده بمانی و زندگی کنی، بهتر است از این عشق که تو را میآزارد، آزاد شوی.
با مدعی بگوی که: ای بیبصر، مکن
عیب نظر، که دیده نبیند نظیر ازو
هوش مصنوعی: به او بگو که ای بیخبر، عیبی به دیدن نزن، چون چشم نمیتواند چیزی مشابه او را ببیند.
یعقوب در جدایی یوسف به جان رسید
تا بعد ازین چه مژده رساند بشیر ازو؟
هوش مصنوعی: یعقوب، در فراق یوسف به شدت آزار دید و رنج کشید. حالا بعد از این همه دوری، چه خبری میتواند پیامآور برای او بیاورد؟
در عشق نیکوان به جوانی کنند عیش
ما عیش چون کنیم؟ که گشتیم پیر ازو
هوش مصنوعی: در عشق نیکان، جوانان خوشگذرانند و حال ما چگونه خوب خواهد بود؟ که ما از عشق آنها پیر و رنجور شدهایم.
ای در خطر فگنده دلم را تو از خطا
وانگه ندیده هیچ خطای خطیر ازو
هوش مصنوعی: ای کسی که دل مرا در خطر افکندهای، تو از اشتباهات من آگاه نیستی و هیچ خطای بزرگ و مهمی را ندیدهای.
روزی به دست باد نشانی به ما رسان
زان زلف عنبرین، که خجل شد عبیر ازو
هوش مصنوعی: روزی باد پیام را به ما آورد و خبری از زلفهای خوشبو و معطر به همراه داشت. آنقدر این زلفها زیبا و دلانگیز بودند که عطر خودشان از آنها شرمنده شد.
از سوز اوحدی حذری کن، که وقتها
سلطان زیان کند، که بنالد فقیر ازو
هوش مصنوعی: از درد و رنج اوحدی دوری کن، زیرا در این مواقع، ممکن است سلطان دچار زیان شود و فقیر از آن رنج ببرد.