غزل شمارهٔ ۶۸۴
آن چشم مست بین، که دلم گشت زار ازو
ای دوستان، بسوخت مرا، زینهار ازو!
گرد از تنم به قد برآورد و همچنان
بر دل نمیشود متصور گذار ازو
گر پیش او گذار کنی، ای نسیم صبح
پیغام من بگوی و سلامی بیار ازو
او گر به اختیار دل ما رود دمی
گردد دل شکستهٔ ما به اختیار ازو
روزی به لطف اگر سگ کویم لقب نهد
زانگه مرا همیشه بس این افتخار ازو
هر کس که با درخت گلی دوستی کند
شرط آن بود که: باز نگردد ز خار ازو
آن کو به تیغ روی بگرداند از حبیب
عاشق نشد هنوز، تو باور مدار ازو
گر دوست بر دل تو زند زخم بیشمار
آن زخم را بزرگ فتوحی شمار ازو
تا از کنارم آن گهر شبچراغ رفت
از خون دیده پر گهرم شد کنار ازو
او را به خون دیده بپروردهایم، لیک
شاخی بلند بود، نچیدیم بار ازو
داغم گذاشت در دل و بر ما گذشت و ما
دل شاد میکنیم بدین یادگار ازو
گفتم که: اوحدی ز غمت مرد، رحمتی
گفتا: مرا چه غم که بمیرد هزار ازو؟
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن چشم مست بین، که دلم گشت زار ازو
ای دوستان، بسوخت مرا، زینهار ازو!
هوش مصنوعی: این چشم زیبای شگفتانگیز که سبب آزار قلب من شده، ای دوستان، مرا به شدت رنجاند و نابود کرد، پس مرا از او برحذر دارید!
گرد از تنم به قد برآورد و همچنان
بر دل نمیشود متصور گذار ازو
هوش مصنوعی: غبار از تنم به اندازه قد بلند شد و این حالت همچنان بر دل نمینشیند که بتوانم از آن عبور کنم.
گر پیش او گذار کنی، ای نسیم صبح
پیغام من بگوی و سلامی بیار ازو
هوش مصنوعی: اگر به حضور او رفتی، ای نسیم صبح، پیام من را به او برسان و از طرف من سلامی به او بده.
او گر به اختیار دل ما رود دمی
گردد دل شکستهٔ ما به اختیار ازو
هوش مصنوعی: اگر او در یک لحظه به اختیار و اراده ما بیفتد، دل شکسته ما نیز به اختیار و اراده او خواهد شد.
روزی به لطف اگر سگ کویم لقب نهد
زانگه مرا همیشه بس این افتخار ازو
هوش مصنوعی: اگر روزی به خاطر لطف و محبتش، مرا به عنوان سگ خود بنامد، از آن لحظه به بعد همیشه برای من همین یک افتخار کافیست.
هر کس که با درخت گلی دوستی کند
شرط آن بود که: باز نگردد ز خار ازو
هوش مصنوعی: هر کسی که با درخت گل دوست شود، باید بداند که در این راه ممکن است با خارها و مشکلاتی مواجه شود و نباید از آنها فرار کند.
آن کو به تیغ روی بگرداند از حبیب
عاشق نشد هنوز، تو باور مدار ازو
هوش مصنوعی: کسی که با تیزدستی چهرهی خود را از محبوبش برمیگرداند، هنوز عاشق نشده است. به او نباید اعتماد کرد.
گر دوست بر دل تو زند زخم بیشمار
آن زخم را بزرگ فتوحی شمار ازو
هوش مصنوعی: اگر دوست تو را با جراحات فراوانی آشنا کند، آن زخمها را نشانهای از پیروزی بزرگ به حساب آور.
تا از کنارم آن گهر شبچراغ رفت
از خون دیده پر گهرم شد کنار ازو
هوش مصنوعی: زمانی که آن ستاره شب، که مانند جواهری میدرخشید، از کنارم رفت، چشمانم پر از اشک و حسرت شد و من از او دور افتادم.
او را به خون دیده بپروردهایم، لیک
شاخی بلند بود، نچیدیم بار ازو
هوش مصنوعی: ما او را با عشق و توجه زیاد بزرگ کردهایم، اما او دارای ویژگیهای خاصی است که نتوانستیم از او بهرهبرداری کنیم.
داغم گذاشت در دل و بر ما گذشت و ما
دل شاد میکنیم بدین یادگار ازو
هوش مصنوعی: او زخم عمیقی در دل ما ایجاد کرد و با این حال، ما با یاد و خاطرهاش به شادی میپردازیم.
گفتم که: اوحدی ز غمت مرد، رحمتی
گفتا: مرا چه غم که بمیرد هزار ازو؟
هوش مصنوعی: گفتم که اوحدی به خاطر غم تو از دنیا رفت، او در پاسخ گفت: برای من چه فرقی میکند اگر هزار نفر به خاطر او بمیرند؟