گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷۷

ای مدد تیره شب از موی تو
روز مرا روشنی از روی تو
بر سر آنم که: شوم یک سحر
خاک نسیمی که دهد بوی تو
خاک شوم، تا مگر آرد مرا
باد محبت به سر کوی تو
باز به گوش تو رساند مگر
قصهٔ ما حاجب ابروی تو
برمکن از من به جفا دل، که من
برنکنم خیمه ز پهلوی تو
قیمت وصل تو که داند که: چیست؟
هر دو جهان می‌نه و یک موی تو
زلف تو در حلق دل اوحدیست
چون نکشد خاطر او سوی تو؟

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مدد تیره شب از موی تو
روز مرا روشنی از روی تو
هوش مصنوعی: ای یاری شب تار من، روشنایی روز من از چهره توست.
بر سر آنم که: شوم یک سحر
خاک نسیمی که دهد بوی تو
هوش مصنوعی: می‌خواهم در یک شب سحرگاهی، چون نسیمی باشم که عطر تو را به همراه داشته باشد.
خاک شوم، تا مگر آرد مرا
باد محبت به سر کوی تو
هوش مصنوعی: خواستارم که در آغوش خاک فروروم، بلکه بادی از محبت مرا به سوی کوی تو ببرد.
باز به گوش تو رساند مگر
قصهٔ ما حاجب ابروی تو
هوش مصنوعی: شاید داستان ما را دوباره به گوش تو برساند، همان‌طور که ابروی تو می‌تواند پرده‌دار باشد.
برمکن از من به جفا دل، که من
برنکنم خیمه ز پهلوی تو
هوش مصنوعی: دل مرا با ظلم و ستم خود نبر، زیرا من نیز خیمه‌ام را از کنار تو برنخواهم داشت.
قیمت وصل تو که داند که: چیست؟
هر دو جهان می‌نه و یک موی تو
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌داند که ارزش وصال تو چقدر است، زیرا هر دو جهان در برابر یک موی تو بی‌ارزشند.
زلف تو در حلق دل اوحدیست
چون نکشد خاطر او سوی تو؟
هوش مصنوعی: زلف تو در دل اوحدی دامان گرفته است، پس چگونه ممکن است دل او به سوی تو نرود؟