غزل شمارهٔ ۶۷۸
سوی من شادی نیاید،تا نیایم سوی تو
روی شادی آن زمان بینم که بینم روی تو
من دلی دارم که در وی روی شادی هیچ نیست
غیر از آن ساعت که آرد باد صبحم بوی تو
هر کسی از غم پناه خود به جایی میبرد
من چو غم بینم روم شادیکنان در کوی تو
چشم ترکت را غلامان گر چه بسیارند، لیک
زین غلامان مقبل آن خالست و مخلص موی تو
من به غم خوردن نهادم گردن بیچارگی
زانکه کس شادی نبیند در جهان از خوی تو
اوحدی، تن در شب غم ده، کزین شیرینلبان
روز شادی کس نخواهد کرد جست و جوی تو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سوی من شادی نیاید،تا نیایم سوی تو
روی شادی آن زمان بینم که بینم روی تو
هوش مصنوعی: شادی به سمت من نمیآید، تا وقتی که به سمت تو نیایم. زمانی که زیبایی تو را ببینم، آن وقت شادی را تجربه خواهم کرد.
من دلی دارم که در وی روی شادی هیچ نیست
غیر از آن ساعت که آرد باد صبحم بوی تو
هوش مصنوعی: من دلی دارم که در آن هیچ نشانی از شادی نمیبینم، جز لحظهای که باد صبح، عطر تو را میآورد.
هر کسی از غم پناه خود به جایی میبرد
من چو غم بینم روم شادیکنان در کوی تو
هوش مصنوعی: هر کسی در هنگام غم به جایی پناه میبرد، اما من وقتی غم را میبینم، خوشحال و شاداب به سمت تو میروم.
چشم ترکت را غلامان گر چه بسیارند، لیک
زین غلامان مقبل آن خالست و مخلص موی تو
هوش مصنوعی: اگرچه غلامان بسیار هستند که به چشم زیبای تو توجه دارند، اما تنها آن خال و موی توست که واقعاً در دلشان جای گرفته و مورد عشق و وفاداری آنهاست.
من به غم خوردن نهادم گردن بیچارگی
زانکه کس شادی نبیند در جهان از خوی تو
هوش مصنوعی: من به غم و اندوه رو آوردهام، زیرا هیچکس در این جهان از ویژگیهای تو شادمان نیست و همه در رنج و اندوه به سر میبرند.
اوحدی، تن در شب غم ده، کزین شیرینلبان
روز شادی کس نخواهد کرد جست و جوی تو
هوش مصنوعی: در شب غم و اندوه، تن خود را تسلیم کن، زیرا در روزهای شاد و خوش، کسی برای جستوجوی تو تلاش نخواهد کرد.