غزل شمارهٔ ۶۷۱
ای رشک گل تازه رخ چون سمن تو
عرعر خجل از قد چو سرو چمن تو
پای نفس اندر جگر نافه شکسته
بوی شکن طرهٔعنبر شکن تو
آنها که به مویی بفروشند بهشتی
مویی به جهانی بخرند از بدن تو
دل تنگ شود غنچه و لب خشک و جگر خون
از رشک شکر خندهٔ تنگ دهن تو
بر عقد گهر طعنه زند گاه تبسم
آن رستهٔ دندان جو در عدن تو
بر پیرهن ار نقش کنی صورت نرگس
بینا کندش بوی خوش پیرهن تو
شد کاسته چون موی تن اوحدی، ارچه
کاهیدن مویی نپسندد ز تن تو
در حلق دل سوختهٔ شیفته خاطر
زنجیر بلا گشته دو مشکین رسن تو
غزل شمارهٔ ۶۷۰: ای خرمن گل خوشهچین پیش تن و اندام توغزل شمارهٔ ۶۷۲: ای ترک، دل ما را خوشدار به جان تو
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای رشک گل تازه رخ چون سمن تو
عرعر خجل از قد چو سرو چمن تو
هوش مصنوعی: ای گل زیبا که مانند سمن تازه و درخشان هستی، قد تو باعث خجالت و شرم عرعر (درختی کوچک) و همچنین قد سروهای باغ میشود.
پای نفس اندر جگر نافه شکسته
بوی شکن طرهٔعنبر شکن تو
هوش مصنوعی: بوی خوش موهای معطر تو مانند عطر مشک به قلبم نفوذ کرده و واقعا زندگیام را تحت تأثیر قرار داده است.
آنها که به مویی بفروشند بهشتی
مویی به جهانی بخرند از بدن تو
هوش مصنوعی: کسانی که برای به دست آوردن چیزی کم ارزش، چیزهای باارزش را از دست میدهند، در واقع تنها بخشی از وجود خود را فدای چیزهایی میکنند که ارزش چندانی ندارند.
دل تنگ شود غنچه و لب خشک و جگر خون
از رشک شکر خندهٔ تنگ دهن تو
هوش مصنوعی: دل غمگین میشود مانند غنچهای که پژمرده شده، و لبها خشک و جگر پر از خون میشود از حسادت به خندهٔ شیرین تو که دهنی کوچک دارد.
بر عقد گهر طعنه زند گاه تبسم
آن رستهٔ دندان جو در عدن تو
هوش مصنوعی: گاهی لبخند آن دندانهای جو، به زیبایی گوهرهای درخشان تو ایراد میگیرد.
بر پیرهن ار نقش کنی صورت نرگس
بینا کندش بوی خوش پیرهن تو
هوش مصنوعی: اگر بر روی پیراهن نقشهای زیبایی بکشی، عطر خوش آن پیراهن میتواند چشمان بینای نرگس را مجذوب کند.
شد کاسته چون موی تن اوحدی، ارچه
کاهیدن مویی نپسندد ز تن تو
هوش مصنوعی: اوحدی، حتی اگر موی بدنش کم شود، نازکی و کاهش را نمیپسندد؛ در حالی که تو چنین تغییری را در خود نمیپذیری.
در حلق دل سوختهٔ شیفته خاطر
زنجیر بلا گشته دو مشکین رسن تو
هوش مصنوعی: در دل دردمند و عاشق من، زنجیر مشکلات، چون دو مشک سیاه، به وجود آمده و مرا در خود محبوس کرده است.