غزل شمارهٔ ۶۶۵
تو سروی ، بر نشاید چیدن از تو
تو ماهی، مهر نتوان دیدن از تو
من آشفته دل را تا کی آخر
میان خاک و خون غلتیدن از تو؟
به گردان رخصت خونم به عالم
که رخصت نیست برگردیدن از تو
گرم صد آستین بر رخ فشانی
نخواهم دامن اندر چیدن از تو
ترا چون هیچ ترسی از خدا نیست
همی باید مرا ترسیدن از تو
گناهم نیست اندر عشق و گر هست
گناه از بنده و بخشیدن از تو
اگر صد رنج باشد اوحدی را
شفا یابد به یک پرسیدن از تو
غزل شمارهٔ ۶۶۴: درین لشکر، که میبینی، سواری نیست غیر از توغزل شمارهٔ ۶۶۶: گر صبر و زر بودی مرا، کارم چو زر میشد ز تو
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو سروی ، بر نشاید چیدن از تو
تو ماهی، مهر نتوان دیدن از تو
هوش مصنوعی: تو همچون سرو بلندی هستی که نمیتوان تو را برید و از بین برد. تو مانند ماهی هستی که مهر و زیباییاش قابل دیدن نیست و نمیتوان به سادگی آن را درک کرد.
من آشفته دل را تا کی آخر
میان خاک و خون غلتیدن از تو؟
هوش مصنوعی: آیا تا چه زمانی باید من با دل آشفتهام در میان خاک و خون غوطهور باشم؟
به گردان رخصت خونم به عالم
که رخصت نیست برگردیدن از تو
هوش مصنوعی: اجازه بده در دنیایم از عشق تو بگویم، چون دیگر نمیتوانم از تو دور شوم.
گرم صد آستین بر رخ فشانی
نخواهم دامن اندر چیدن از تو
هوش مصنوعی: من هرگز اجازه نمیدهم که با زیباییات مرا تحت تأثیر قرار دهی و دامنم را به چالش بکشی.
ترا چون هیچ ترسی از خدا نیست
همی باید مرا ترسیدن از تو
هوش مصنوعی: چون تو از خدا هیچ ترسی نداری، من هم باید از تو بترسم.
گناهم نیست اندر عشق و گر هست
گناه از بنده و بخشیدن از تو
هوش مصنوعی: عشق من بینقص است و اگر گناهی وجود دارد، آن به من مربوط میشود و بخشش این گناه از سوی تو خواهد بود.
اگر صد رنج باشد اوحدی را
شفا یابد به یک پرسیدن از تو
هوش مصنوعی: اگر هزاران درد و مشکل برای اوحدی باشد، میتواند با یک سوال از تو به آرامش و درمان برسد.