غزل شمارهٔ ۶۶۰
گر سوی من چنین نگرد چشم مست تو
سر در جهان نهم به غریبی ز دست تو
آمد بهار و خاطر هر کس کشد به باغ
میلی کی او کند که بود پای بست تو؟
قاضی ترا به دیده ملامت همی کند
بر محتسب، ز دست محبان مست تو
سر بگذرد به چرخ بلندم به گردنی
گر دست من رسد به سر زلف پست تو
صد بار پیش دشمن اگر بشکنی مرا
سهلست پیش من، چو نبینم شکست تو
دردا! که هستیم ز فراق تو نیست شد
کامی ندیده از دهن نیست هست تو
یک ساعت اوحدی به دو چشمت نگاه کرد
پنجاه تیر بر دلش آمد ز شست تو
غزل شمارهٔ ۶۵۹: ای عید، بنمودی به من دی صورت ابروی اوغزل شمارهٔ ۶۶۱: ای دلبر سنگین دل، فریاد ز دست تو
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر سوی من چنین نگرد چشم مست تو
سر در جهان نهم به غریبی ز دست تو
هوش مصنوعی: اگر چشم خیالت به من بیفتد، در جهانی غریب و ناشناخته سر در میآورم که همهچیز تحت تأثیر کمند عشق توست.
آمد بهار و خاطر هر کس کشد به باغ
میلی کی او کند که بود پای بست تو؟
هوش مصنوعی: بهار فرارسیده و هر کسی به باغ رفت و آمد میکند. هرکس میخواهد از زیباییهای طبیعت لذت ببرد، اما تو چطور میخواهی به این زندگی زیبا پشت پا بزنی و از آن دور بمانی؟
قاضی ترا به دیده ملامت همی کند
بر محتسب، ز دست محبان مست تو
هوش مصنوعی: داور تو را با نگاهی سرزنشآلود مینگرد، اما این بخاطر حال مستی عاشقان است که از دست تو به وجود آمده است.
سر بگذرد به چرخ بلندم به گردنی
گر دست من رسد به سر زلف پست تو
هوش مصنوعی: اگر فرصتی پیش بیاید و به بلندای آسمان برسم، میخواهم دستی به موهای زیبای تو بزنم.
صد بار پیش دشمن اگر بشکنی مرا
سهلست پیش من، چو نبینم شکست تو
هوش مصنوعی: اگر صد بار هم در مقابل دشمن مرا بشکنی، این برایم آسان است؛ فقط کافیست که من شکست تو را نبینم.
دردا! که هستیم ز فراق تو نیست شد
کامی ندیده از دهن نیست هست تو
هوش مصنوعی: آه! چه غمانگیز است که از دوری تو رنج میکشیم، اما هیچ کامی از تو ندیدهایم و هر آنچه داریم، فقط فراق توست.
یک ساعت اوحدی به دو چشمت نگاه کرد
پنجاه تیر بر دلش آمد ز شست تو
هوش مصنوعی: یک لحظه اوحدی به چشمان تو نگاه کرد و در دلش پنجاه تیر عشق از انگشت تو رها شد.