گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵۳

آن تیر غمزه را دل خلقی نشانه بین
انگشت رنگ داده و انگشتوانه بین
روی سیاه چرده و زلف سیاه کار
چشم سیاه تنگ خوش جاودانه بین
در باغ عارضش ز برای شکار دل
زلف چو دام بنگر و خال چو دانه بین
با آن غرور و غفلت و خردی و بیخودی
یک بوسه زو طلب کن و پنجه بهانه بین
گرد میان لاغر آن خان نیکوان
پیچیده دایم آن کمر تنگ خانه بین
از دست زلف هندوی او جور می‌برم
بخت مرا نگه کن و حال زمانه بین
مرد اوحدی ز داغ غمم او هزار بار
با آن دو دل حکایت مرد یگانه بین

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن تیر غمزه را دل خلقی نشانه بین
انگشت رنگ داده و انگشتوانه بین
هوش مصنوعی: تیر نگاه زیبا و فریبنده کسی، دل مردم را هدف قرار داده است، همچون دقت و ظرافتی که در کار با انگشتان رنگی و هنرمندانه وجود دارد.
روی سیاه چرده و زلف سیاه کار
چشم سیاه تنگ خوش جاودانه بین
هوش مصنوعی: چهره‌ای تیره و زلف‌هایی مشکی دارم، که چشم مشکی من با زیبایی خیره‌کننده‌ای در تنگنای دل قرار دارد و همیشه او را می‌بینم.
در باغ عارضش ز برای شکار دل
زلف چو دام بنگر و خال چو دانه بین
هوش مصنوعی: در باغ زیبا یا صورت او، با دقت بنگر که زلف‌هایش مانند دام برای به دام انداختن دل‌ها است و خال‌های صورت او همچون دانه‌های جذاب هستند.
با آن غرور و غفلت و خردی و بیخودی
یک بوسه زو طلب کن و پنجه بهانه بین
هوش مصنوعی: با آن همه خودخواهی و ناآگاهی و سادگی و بی‌توجهی، از او یک بوسه بخواه و بهانه‌ای برای خودت بساز.
گرد میان لاغر آن خان نیکوان
پیچیده دایم آن کمر تنگ خانه بین
هوش مصنوعی: در وسط آن خان نیکو، دور کمر لاغر و باریک آن، همیشه زندگی و فعالیت جاری است.
از دست زلف هندوی او جور می‌برم
بخت مرا نگه کن و حال زمانه بین
هوش مصنوعی: من از دست موهای زیبا و پیچیده او در سختی و غم هستم، لطفاً تقدیر مرا ببین و وضعیت زمانه را درک کن.
مرد اوحدی ز داغ غمم او هزار بار
با آن دو دل حکایت مرد یگانه بین
هوش مصنوعی: مردی از اوحدی به خاطر غم من، بارها و بارها داستان مردی منحصر به فرد را برای آن دو نفر تعریف کرد.