غزل شمارهٔ ۶۵۱
حلقهٔ زرین بر آن گوش گهربندش ببین
خال مشکین بر لب شیرین چون قندش ببین
بسته بر هم گردن شهری، دل دیوانه را
در میان حلقهای زلف چون بندش ببین
چشم معنی برگشای و چشمهٔ آب حیات
مضمر اندر گوشهٔ لعل شکرخندش ببین
اشک همچون دجلهٔ من در غمش دیدی بسی
بر دل من محنت چون کوه الوندش ببین
دیدهای کان عهد یاران قدیمی چون شکست؟
این زمان با دوستان تازه پیوندش ببین
عاشقان از آرزوی روی او جان میدهند
آرزوی عاشقان آرزومندش ببین
اوحدی پندم همی گوید که: ترک عشق کن
دیدن رویی چنان و دادن پندش ببین!
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حلقهٔ زرین بر آن گوش گهربندش ببین
خال مشکین بر لب شیرین چون قندش ببین
هوش مصنوعی: نگاه کن به گوش او که حلقهٔ طلایی آویزان است و به لب شیرینش که مانند قند است و روی آن خال سیاه زیبایی وجود دارد.
بسته بر هم گردن شهری، دل دیوانه را
در میان حلقهای زلف چون بندش ببین
هوش مصنوعی: دستهای زلف معشوق، گردن شهری را در بر گرفته و دل دیوانه را در میان این حلقههای زلف به تماشا بگذار.
چشم معنی برگشای و چشمهٔ آب حیات
مضمر اندر گوشهٔ لعل شکرخندش ببین
هوش مصنوعی: به چشمانت دقت کن، زیرا در آن حقیقتی نهفته است. مانند چشمهای که آب زندگی را در خود دارد و در گوشهای از لبان شیرینش نمایان شده است.
اشک همچون دجلهٔ من در غمش دیدی بسی
بر دل من محنت چون کوه الوندش ببین
هوش مصنوعی: اشکهای من که مانند رود دجله است، در غم او بسیاری از دردها را بر دل من تحمیل کرده است، مثل کوه الوند که بزرگ و سنگین است.
دیدهای کان عهد یاران قدیمی چون شکست؟
این زمان با دوستان تازه پیوندش ببین
هوش مصنوعی: آیا تاکنون دیدهای که دوستی قدیمی وقتی از هم جدا میشوند، چه احساسی پیدا میکنند؟ حالا به نظرت با دوستان جدید چه ارتباطی برقرار میشود؟
عاشقان از آرزوی روی او جان میدهند
آرزوی عاشقان آرزومندش ببین
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر آرزوی دیدن آن معشوق جان خود را فدای او میکنند. حالا ببین که این آرزو در دل عاشقان چه تاثیری دارد.
اوحدی پندم همی گوید که: ترک عشق کن
دیدن رویی چنان و دادن پندش ببین!
هوش مصنوعی: اوحدی به من میگوید که عشق را رها کن و غم دیدن چهرهای زیبا را فراموش کن و به نصیحتش توجه کن!