غزل شمارهٔ ۶۵۰
دور مرو، دور مرو، یار ببین، یار ببین
در نگر از دیدهٔ جان در دل و دیدار ببین
گر ز دل آگاه شدی، همسفر ماه شدی
چون تو درین راه شدی خوبی رفتار ببین
گر سفرت هست هوس، جان و خرد یار تو بس
نصرت ازین هر دو طلب، هجرت انصار ببین
دوست به پرسیدن تو، روی تو در دیدن تو
جنس فروشنده نگر، نقد خریدار ببین
چند برای دل خود؟ چند هوای دل خود؟
چند رضای دل خود؟ مصلحت یار ببین
گردن ناموس بزن، نامهٔ زندیق بدر
خرقهٔ سالوس بکن، بستن زنار ببین
دشمن من شد دل من، توبه شکن شد دل من
گر پس ازینم طلبی، خانهٔ خمار ببین
خرقه که بر دوخته شد، نقد که اندوخته شد
پیش رخش سوخته شد، گرمی بازار ببین
قابل معلوم بهل، پارس مرو، روم بهل
در سر و در دوم نگر: این همه اسرار ببین
اوحدی، از بهر خدا، دور مرو پیش خدا
در خود و او کن نظری، نقطه و پرگار ببین
غزل شمارهٔ ۶۴۹: شبت میبینم اندر خواب و میگویم: وصالست اینغزل شمارهٔ ۶۵۱: حلقهٔ زرین بر آن گوش گهربندش ببین
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دور مرو، دور مرو، یار ببین، یار ببین
در نگر از دیدهٔ جان در دل و دیدار ببین
هوش مصنوعی: دور نشو، دور نشو، نگاهی به محبوبت بینداز و او را در دل و جانت ببین.
گر ز دل آگاه شدی، همسفر ماه شدی
چون تو درین راه شدی خوبی رفتار ببین
هوش مصنوعی: اگر از دل دیگران آگاه باشی، همسفر خوبیها خواهی شد. چون تو در این مسیر به درستی رفتار کردهای، زیباییهای آن را خواهی دید.
گر سفرت هست هوس، جان و خرد یار تو بس
نصرت ازین هر دو طلب، هجرت انصار ببین
هوش مصنوعی: اگر به سفر دلت میخواهد، جان و خردت باید همراهت باشد. از این دو، یاری و کمک بخواه و در هجرت، یاری همراهان را تماشا کن.
دوست به پرسیدن تو، روی تو در دیدن تو
جنس فروشنده نگر، نقد خریدار ببین
هوش مصنوعی: دوست برای شناختن تو از تو سؤال میکند؛ مانند یک خریدار که به دنبال جنس خوب از فروشندهای میگردد، باید در نگاه و رفتار تو توجه کند.
چند برای دل خود؟ چند هوای دل خود؟
چند رضای دل خود؟ مصلحت یار ببین
هوش مصنوعی: چند بار باید به فکر دل خود باشی؟ چند بار باید خواستههای خود را در نظر بگیری؟ چند بار باید برای رضایت دل خود تلاش کنی؟ بهتر است به مصلحت و خوشبختی یارت توجه کنی.
گردن ناموس بزن، نامهٔ زندیق بدر
خرقهٔ سالوس بکن، بستن زنار ببین
هوش مصنوعی: زن خود را در رعایت موازین اخلاقی و حیا حفظ کن و از اعمال ناپسند دوری کن. در عوض، به مراقبت از شخصیت و ایمان خود بپرداز و در برابر تظاهر به دیانت و رفتارهای غیرواقعی هوشیار باش.
دشمن من شد دل من، توبه شکن شد دل من
گر پس ازینم طلبی، خانهٔ خمار ببین
هوش مصنوعی: دل من که روزگاری با من بود، حالا به دشمنی با من پرداخته و به من خیانت کرده است. اگر پس از این تصمیمی به جستوجوی چیزی بگیری، به خانهٔ فساد و میگساری نگاهی بینداز.
خرقه که بر دوخته شد، نقد که اندوخته شد
پیش رخش سوخته شد، گرمی بازار ببین
هوش مصنوعی: وقتی جامهای تهیه شد و مال و ثروت جمعآوری گردید، اما در مقابل زیبایی و شکوه آن، همه چیز از دست رفت. به وضع بازار و زندگی نگاه کن که چقدر شلوغ و پر از جنب و جوش است.
قابل معلوم بهل، پارس مرو، روم بهل
در سر و در دوم نگر: این همه اسرار ببین
هوش مصنوعی: بهتر است از پارس و جنگ و جدل دور باشی و به عالم خود بپردازی. به جوانب زندگی خود توجه کن و به اسراری که در آن نهفته است، نگاه کن.
اوحدی، از بهر خدا، دور مرو پیش خدا
در خود و او کن نظری، نقطه و پرگار ببین
هوش مصنوعی: ای اوحدی، برای خداوند، از خود دور نشو. در حضور خدا، به درون خود بنگر و او را در خودت مجسم کن، همانند نقطهای که با پرگار احاطه شده است.