گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۸

ای مکان تو از مکان بیرون
سر امرت ز کن فکان بیرون
در وجودی و از وجود به در
در جهانی و از جهان بیرون
آسمان و زمین تو داری، تو
از زمین وز آسمان بیرون
فتنه‌ای در میان فگنده ز عشق
خویشتن رفته از میان بیرون
ساعتی نیستی ز دل خالی
نفسی نیستی ز جان بیرون
آن و اینت به فکر چون یابند؟
ای تو از فکر این و آن بیرون
بنشینی و از نشستن خود
بینشانی و از نشان بیرون
آخر و اولی و بودن تو
ز آخر و اول زمان بیرون
چون دل اوحدی زبون تو شد
این سخن رفتش از زبان بیرون

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مکان تو از مکان بیرون
سر امرت ز کن فکان بیرون
هوش مصنوعی: مکان تو فراتر از مکان‌های معمولی است، فرمان تو همان‌طور که گفته شده، به وجود می‌آید و از محدودیت‌ها خارج است.
در وجودی و از وجود به در
در جهانی و از جهان بیرون
هوش مصنوعی: تو در وجود خود هستی و فراتر از آن، در جهانی دیگر و خارج از این جهان قرار داری.
آسمان و زمین تو داری، تو
از زمین وز آسمان بیرون
هوش مصنوعی: تو همه چیز را در اختیار داری و از همه چیز فراتر رفته‌ای.
فتنه‌ای در میان فگنده ز عشق
خویشتن رفته از میان بیرون
هوش مصنوعی: عشقی که در دل انسان به وجود می‌آید، باعث برانگیختن اضطراب و هیجان می‌شود و در نهایت آن عشق می‌تواند به شکوفایی و بروز احساسات قوی منجر شود.
ساعتی نیستی ز دل خالی
نفسی نیستی ز جان بیرون
هوش مصنوعی: ساعتی هم که تو در کنارم نیستی، احساس می‌کنم که دل‌تنگم و به‌طور کامل از زندگی خالی‌ام.
آن و اینت به فکر چون یابند؟
ای تو از فکر این و آن بیرون
هوش مصنوعی: اگر آن و این را در فکر داشته باشی، چگونه می‌توانی به حقیقت برسیدی؟ تو باید از این خیال‌ها و اندیشه‌های موقتی فراتر بروی.
بنشینی و از نشستن خود
بینشانی و از نشان بیرون
هوش مصنوعی: نشسته‌ای و از نشستن خود غافل می‌شوی و از نشانه‌ها و نشانه‌گذاری‌ها دور می‌مانی.
آخر و اولی و بودن تو
ز آخر و اول زمان بیرون
هوش مصنوعی: وجود تو از ابتدا و انتهای زمان فراتر است.
چون دل اوحدی زبون تو شد
این سخن رفتش از زبان بیرون
هوش مصنوعی: زمانی که دل اوحدی به شدت تحت تأثیر تو قرار گرفت، این حرف ناخواسته از زبانش بیرون آمد.