غزل شمارهٔ ۶۴۶
ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من
گر دست اوفتاده نگیری تو، وای من!
نای دلم مگیر به چنگ جفا چنین
کز چنگ محنت تو ننالم چو نای من
پشتم چو چنبر از غم و نیکوست ماجری
دل بستهام در آن رسن مشکسای من
گردن بسی بگشت، تن و دل به جای بود
روی ترا بدیدم و رفتم ز جای من
دشمن لب تو بوسد و در آرزوی آن
کز دور بوسه میدهمت، خاک پای من
سگ بر در سرای تو گستاخ و من غریب
ای بندهٔ سگان در آن سرای من
درد ترا به خلق چو گویم چو اوحدی؟
آن به که اعتماد کنم بر خدای من
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من
گر دست اوفتاده نگیری تو، وای من!
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر عشق تو در غم افتادهام، اگر تو دستم را نگیری، وای به حال من!
نای دلم مگیر به چنگ جفا چنین
کز چنگ محنت تو ننالم چو نای من
هوش مصنوعی: دل مرا به دست بیرحمیات مگیر، زیرا که من از درد و رنجی که تو به من میزنی، مانند نای نخواهم نالید.
پشتم چو چنبر از غم و نیکوست ماجری
دل بستهام در آن رسن مشکسای من
هوش مصنوعی: بخاطر غمهایی که دارم، مانند نردبانی با قوس و خم هستم و در دل خود داستانی را به خوبی در آن زنجیر خوشبوی خودم نگهداشتهام.
گردن بسی بگشت، تن و دل به جای بود
روی ترا بدیدم و رفتم ز جای من
هوش مصنوعی: بسیار سفر کردم و در این سفر، هم جسم و هم روح من در مکانی دیگر بود. اما وقتی چهره تو را دیدم، همه چیز را رها کردم و در آن لحظه قرار گرفتم.
دشمن لب تو بوسد و در آرزوی آن
کز دور بوسه میدهمت، خاک پای من
هوش مصنوعی: دشمن نه تنها لب تو را میبوسد، بلکه در آرزوی آن است که من از دور برایت بوسه بفرستم. من حتی خاک پای خود را به تو تقدیم میکنم.
سگ بر در سرای تو گستاخ و من غریب
ای بندهٔ سگان در آن سرای من
هوش مصنوعی: سگها در درگاه خانهات بیپروا هستند و من در آن خانه غریبم، ای بنده سگان.
درد ترا به خلق چو گویم چو اوحدی؟
آن به که اعتماد کنم بر خدای من
هوش مصنوعی: اگر بخواهم درد خود را به مردم بگویم، مثل اوحدی که میگوید، بهتر است به خداوند تکیه کنم.