گنجور

غزل شمارهٔ ۶۴۵

جور دیدم تا بدید آن خسرو خوبان که من،
عاشقم، وز من بپوشانید رخ چندان که من،
در غمش دیوانه گشتم، بی رخش مجنون شدم
سر به صحراها نهادم، فاش گردید آن که من،
خوف بدنامی ندارم، بیم رسواییم نیست
ور بمانم مدتی دیگر چنان می‌دان که من،
دل به درد او سپارم، تن به مهر او دهم
وآن بلا را کس نداند بعد از آن درمان که من،
هر چه گویم راست گویم، وین بتر کز هر طرف
من دوای درد دل پرسان و دل ترسان که من،
هم به ترک سر بگویم، هم دل از جان بر کنم
وآن زمان درد دلم را چاره‌ای نتوان که من،
دل ز غم خون کرده باشم، خون ز مژگان ریخته
ور چنین باشد حدیثم کی شود پنهان که من،
دیده‌ای پر اشک دارم، چهره‌ای پر خون دل
واندر این محنت نخواهم شست دست از جان که من،
اوحدی را می‌شناسم، طالع خود دیده‌ام
ور تو حالم را بدانی، رحمت آری زآن که من،

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جور دیدم تا بدید آن خسرو خوبان که من،
عاشقم، وز من بپوشانید رخ چندان که من،
هوش مصنوعی: من سختی‌ها و ناملایمات زیادی را تحمل کردم تا آن شاه خوبان مرا ببیند، اما او چنان من را پنهان کرد که نتوانم خود را نشان دهم.
در غمش دیوانه گشتم، بی رخش مجنون شدم
سر به صحراها نهادم، فاش گردید آن که من،
هوش مصنوعی: در درد عشق او دیوانه شدم و بی‌چرایش مانند مجنون به بیابان‌ها سفر کردم. حالا دیگر واضح است که من چه حالتی دارم.
خوف بدنامی ندارم، بیم رسواییم نیست
ور بمانم مدتی دیگر چنان می‌دان که من،
هوش مصنوعی: من از بدنامی نمی‌ترسم و نگران رسوایی خود نیستم. اگر مدتی دیگر بمانم، به خوبی می‌دانم که چه خواهد شد.
دل به درد او سپارم، تن به مهر او دهم
وآن بلا را کس نداند بعد از آن درمان که من،
هوش مصنوعی: دل را گرفتار درد او می‌کنم و جسمم را به محبت او می‌سپارم و هیچ‌کس نمی‌داند که بعد از آنچه بر من می‌گذرد، درمانی نخواهم یافت.
هر چه گویم راست گویم، وین بتر کز هر طرف
من دوای درد دل پرسان و دل ترسان که من،
هوش مصنوعی: هر چه می‌گویم حقیقت است، اما این بدتر است که از هر سو به من زخم دل می‌زنند و درد خود را می‌پرسند.
هم به ترک سر بگویم، هم دل از جان بر کنم
وآن زمان درد دلم را چاره‌ای نتوان که من،
هوش مصنوعی: من هم به ترک سر می‌گویم و هم دل را از جان جدا می‌کنم، اما در آن زمان برای درد دلم هیچ چاره‌ای نخواهم داشت.
دل ز غم خون کرده باشم، خون ز مژگان ریخته
ور چنین باشد حدیثم کی شود پنهان که من،
هوش مصنوعی: دل من از غم به شدت آزرده و خونین است و اشک‌هایم جاری است. اگر وضعیت من اینگونه است، چگونه می‌توانم دردی که دارم را پنهان کنم؟
دیده‌ای پر اشک دارم، چهره‌ای پر خون دل
واندر این محنت نخواهم شست دست از جان که من،
هوش مصنوعی: چشمانم پر از اشک است و چهره‌ام نشان‌دهنده‌ی درد و غم عمیق. اما در این شرایط سخت، هرگز از زندگی و جان خود دست نمی‌کشم.
اوحدی را می‌شناسم، طالع خود دیده‌ام
ور تو حالم را بدانی، رحمت آری زآن که من،
هوش مصنوعی: من اوحدی را می‌شناسم و به سرنوشت خودم آگاه هستم. اگر تو از حال من باخبر باشی، رحمتم کن، زیرا من در وضعیتی هستم که به یاری نیاز دارم.

حاشیه ها

1389/03/06 16:06
عباس مشرف رضوی

علامت سوال در بیت اول شاید درست نباشد:
مصراع اول:
"...خسرو خوبان، که من عاشقم ("که" حرف ربط دوجمله: "دید -که- من عاشقم" ).
مصراع دوم:
"و زمن بپوشانید رخ، چندان که من." (یعنی: "بهمان اندازه که من - جوردیدم، او رخ بپوشانید - ").
ممنون.

1389/03/06 17:06
عباس مشرف رضوی

وای خدایا!!!....
من فکر می کنم سرِّ این شعر اینست که آخر هر بیت به ابتدای بیت بعدی متصل می شود...
و آخر بیت آخر به ابتدای بیت اول...و بصورت حلقوی تکرار می شود...
تا بحال نظیر آنرا ندیده بودم...حیرت آور است... و خواندن غزل به اینصورت، طنین خاصی به آن می دهد و آنرا به نثر مانند می کند.
لطفا علامت سوالها را بردارید... و بجای آن می توان در انتهای هر بیت سه نقط قرارداد.
ممنون.
---
پاسخ: با تشکر، علامتگذاری مطابق پیشنهاد شما تغییر کرد. کشف جالبی کردید من هم لذت بردم.

1389/03/07 13:06
رسته

علامت گذاری سه نقطه ( ...) برای این مورد درست به نظر نمی آید. آن چه منظور شما را خواهد رساند یک ویرگول است و بس نه سه نقطه.
این صنعت در شعر می نواند در رده ی سحر حلال قرار گیرد.
---
پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما علامتگذاری شد.

1389/03/08 14:06
عباس مشرف رضوی

بسیار عالی...
ولی درضمن این، توجه کنید که هر بیت درعین حال، به اول همان بیت هم قابل اتصال است...
(البته از لحاظ معنی، اتصال به اول بیت بعدی، مرجح است)

1389/03/08 15:06
عباس مشرف رضوی

اما اتصال به اول همان بیت می تواند بصورت مجازی باشد (و عملا به قرینه حذف شود) و به این ترتیب، غزل بهمان صورت هم که هست، معنی خواهد داشت؛ مثلا:
خوف بدنامی ندارم، بیم رسواییم نیست
ور بمانم مدتی دیگر چنان می‌دان که من... ( "من خوف بدنامی ندارم")؛ که دیگر لازم نیست تکرار شود (اگر به قرینه حذف شده باشد)؛ چرا که "که" (یا "که من" ) دراینجا به همان مطلب نقل شده اشاره دارد.
یا هر بیت دیگر، مثلا آخرین بیت:
اوحدی را می‌شناسم، طالع خود دیده‌ام
ور تو حالم را بدانی، رحمت آری زآن که من (- همانطور که من - خودم را می شناسم و طالعم را می دانم؛ یعنی چندانکه من خودم را می شناسم، اگر تو هم مرا می شناختی، بر من رحمت می آوردی)
به این ترتیب فکر می کنم در هر سه قالب اگر شعر خوانده شود، معنی دار خواهد بود...
چه آخر هر بیت به اول بیت بعدی و بیت آخر به اول بیت اول
چه هر بیت به اول خودش
و چه خواندن "که من" بعنوان رجوعی (و تاکیدی) به آنچه که گفته و "پیش نهاده" شده در ابتدای همان بیت.
سپاسگزارم.

1395/01/25 11:03
مهرداد

بیت چهارو پنجم ظاهرا جابجاست

1395/01/25 12:03
بهرام

توجه بفرمایید. اینطوری بنظر ارتباط ابیات درست تره
خوف بدنامی ندارم، بیم رسواییم نیست
ور بمانم مدتی دیگر چنان می‌دان که من،
هر چه گویم راست گویم، وین بتر کز هر طرف
من دوای درد دل پرسان و دل ترسان که من
دل به درد او سپارم، تن به مهر او دهم
وآن بلا را کس نداند بعد از آن درمان که من،
هم به ترک سر بگویم، هم دل از جان بر کنم
وآن زمان درد دلم را چاره‌ای نتوان که من،