گنجور

غزل شمارهٔ ۶۳۶

عشق نورزیده بود جان سبکبار من
بر تو مرا فتنه کرد این دل بی‌کار من
گر خبر از درد من نیست ترا، در نگر
تا بتو گوید درست روی چو دینار من
ای که بیازرده‌ای بی‌سببم بارها
تا توچه میخواستی از من و آزار من؟
زلف تو در راه دل دام بلا چون نهاد
روی چو گل را بگو تا: ننهد خار من
روی پشیمان شدن نیست، که در عشق تو
نایب قاضی نوشت حجت اقرار من
خود چه حبیبی؟ بتا، یا چه طبیبی؟ که هیچ
از تو دوایی ندید این دل بیمار من
چارهٔ کارم نهان گر بکنی می‌توان
لیک تو خود فارغی از من و افکار من
عشق تو هم برگسیخت رشتهٔ تسبیح دل
حسن تو بر باد داد خرمن کردار من
پیش تو بادیست سرد آه دل اوحدی
با همه کز آه اوست گرمی بازار من

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق نورزیده بود جان سبکبار من
بر تو مرا فتنه کرد این دل بی‌کار من
هوش مصنوعی: عشق هنوز در دل من جوانه نزده بود، اما تو با زیبایی‌ات، دل بی‌کار و بی‌هدف من را به شدت فریب دادی.
گر خبر از درد من نیست ترا، در نگر
تا بتو گوید درست روی چو دینار من
هوش مصنوعی: اگر به درد من واقف نیستی، به چهره‌ام نگاه کن که چقدر شبیه دینار (سکه طلا) زیباست و می‌تواند به تو بگوید از دردم.
ای که بیازرده‌ای بی‌سببم بارها
تا توچه میخواستی از من و آزار من؟
هوش مصنوعی: ای کسی که بدون دلیل بارها مرا ناراحت کرده‌ای، بدان که من نمی‌دانم از من چه می‌خواستی و چرا مرا آزار می‌دهی؟
زلف تو در راه دل دام بلا چون نهاد
روی چو گل را بگو تا: ننهد خار من
هوش مصنوعی: زلف تو مانند دام بلا برای دل من است. وقتی که روی تو را می‌بینم، به گل می‌ماند. بگو که خدایا نگذار خارها به من آسیب برسانند.
روی پشیمان شدن نیست، که در عشق تو
نایب قاضی نوشت حجت اقرار من
هوش مصنوعی: در عشق تو، دیگر جایی برای پشیمانی نیست؛ زیرا عشق من به تو به اندازه‌ای قوی و روشن است که مانند دلیلی محکم و قانونی ثبت شده است.
خود چه حبیبی؟ بتا، یا چه طبیبی؟ که هیچ
از تو دوایی ندید این دل بیمار من
هوش مصنوعی: عزیز من، تو چه نوع محبتی داری؟ یا چه نوع درمانگری هستی؟ که دل بیمار من هیچ کمکی از تو دریافت نکرده است.
چارهٔ کارم نهان گر بکنی می‌توان
لیک تو خود فارغی از من و افکار من
هوش مصنوعی: اگر بخواهی می‌توانی به مشکلات من رسیدگی کنی، اما تو از من و دغدغه‌هایم بی‌خبر و بی‌توجهی.
عشق تو هم برگسیخت رشتهٔ تسبیح دل
حسن تو بر باد داد خرمن کردار من
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شد که دل من از عشق تو بی‌نظم و آشفته شود و اعمال خوب من نیز از بین برود.
پیش تو بادیست سرد آه دل اوحدی
با همه کز آه اوست گرمی بازار من
هوش مصنوعی: در حضور تو، بادی سرد وزیدن گرفته که آه دل اوحدی را به همراه دارد، در حالی که این آه خود باعث گرمی بازار من شده است.