گنجور

غزل شمارهٔ ۶۳۴

چون مرا غمناک بیند شاد گردد یار من
زان سبب شادی نمی‌گردد به گرد کار من
اشک چشمم سر دل یک یک به رخ‌ها بر نبشت
گوییا با اشک بیرون می‌رود اسرار من
رخت ازین شهرم به صحرا برد می‌باید که شب
مردم اندر زحمتند از نالهٔ بسیار من
گر نه آب چشم سیل‌انگیز من مانع شود
هر شبی شهری بسوزد آه آتشبار من
همچو یاقوتست اشکم، تا خیال لعل او
آشنایی می‌کند با دیدهٔ بیدار من
من ز تیمارش چنان گشتم که نتوان گفت و او
خود نمی‌پرسد که: حالت چیست؟ ای بیمار من
ز اوحدی هجران او کوتاه کردی دست زود
گر به گوش او رسیدی ناله‌های زار من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون مرا غمناک بیند شاد گردد یار من
زان سبب شادی نمی‌گردد به گرد کار من
هوش مصنوعی: وقتی که یارم مرا غمگین می‌بیند، شادی می‌کند، اما این شادی تنها به خاطر غم من نیست و واقعاً به خاطر حال من خوشحال نمی‌شود.
اشک چشمم سر دل یک یک به رخ‌ها بر نبشت
گوییا با اشک بیرون می‌رود اسرار من
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که اشک‌های من به گونه‌ای بر روی صورت‌ها حکایت می‌کند و گویا با این اشک‌ها رازهای من به بیرون می‌آید.
رخت ازین شهرم به صحرا برد می‌باید که شب
مردم اندر زحمتند از نالهٔ بسیار من
هوش مصنوعی: من اینجا را ترک می‌کنم و به دشت می‌روم، زیرا شب‌ها مردم در زحمت و ناراحتی هستند از ناله‌های زیاد من.
گر نه آب چشم سیل‌انگیز من مانع شود
هر شبی شهری بسوزد آه آتشبار من
هوش مصنوعی: اگر اشک‌های من مانند سیل نمی‌آمد، هر شب یک شهر به آتش می‌کشیدم.
همچو یاقوتست اشکم، تا خیال لعل او
آشنایی می‌کند با دیدهٔ بیدار من
هوش مصنوعی: اشک من مانند یاقوت می‌درخشد، زمانی که یاد او به ذهنم می‌آید و چشم بیدارم را آشنا می‌کند.
من ز تیمارش چنان گشتم که نتوان گفت و او
خود نمی‌پرسد که: حالت چیست؟ ای بیمار من
هوش مصنوعی: من به خاطر پرستاری و محبت او به حالتی افتاده‌ام که وصف‌اش دشوار است و او خود نیز از من نمی‌پرسد که حال و روزم چگونه است. ای عزیز من!
ز اوحدی هجران او کوتاه کردی دست زود
گر به گوش او رسیدی ناله‌های زار من
هوش مصنوعی: اگر دست از هجران او برداشتی و به او نزدیک شدی، ناله‌های دردناک من را خواهی شنید.