غزل شمارهٔ ۶۲۸
باغ جهان روی تست، رای گلستان مکن
طیرهٔ سنبل مخواه، طره پریشان مکن
گر چه به حکم توایم، بر جگر ریش ما
زخم، که شاید،مزن، جور، که بتوان، مکن
رای که بود؟ اینکه تو: عاشق بیچاره را
دم بدم از درد خود میکش و درمان مکن
چونکه به فرمان تست این دل مسکین که گفت:
کاندل چون سنگ را هیچ به فرمان مکن
جان و تن ما تراست، دیده و دل نیز هم
قصد دل و دیده و قصد تن و جان مکن
با همه شکر، که هست در لب شیرین تو
این نمکم هر زمان بر دل بریان مکن
اوحدی، ار مینهی دل به رخ آن نگار
تن به غریبی بنه، یاد صفاهان مکن
غزل شمارهٔ ۶۲۷: چشمم کنار دجله شد، جز یاد بغدادم مکنغزل شمارهٔ ۶۲۹: ای میر ترکان عجم، ترک وفاداری مکن
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باغ جهان روی تست، رای گلستان مکن
طیرهٔ سنبل مخواه، طره پریشان مکن
هوش مصنوعی: باغ دنیا متعلق به توست، پس برای گلستان تلاش نکن. از سنبل چیزی نخواه و موهای پریشان را آرایش نکن.
گر چه به حکم توایم، بر جگر ریش ما
زخم، که شاید،مزن، جور، که بتوان، مکن
هوش مصنوعی: هرچند که تحت تأثیر تو هستیم و زخمهایی بر دل ما وجود دارد، امیدواریم که با ظلم و ستمی که به ما میکنی، بیشتر ما را نرنجانی.
رای که بود؟ اینکه تو: عاشق بیچاره را
دم بدم از درد خود میکش و درمان مکن
هوش مصنوعی: کی به خاطر تو، عاشق بیچاره را مدام از دردش آگاه میکنی و به او کمک نمیکنی؟
چونکه به فرمان تست این دل مسکین که گفت:
کاندل چون سنگ را هیچ به فرمان مکن
هوش مصنوعی: این دل بیچاره میگوید که وقتی تو فرمان میدهی، نمیتوانم مانند سنگ ساکت و بیحرکت بمانم.
جان و تن ما تراست، دیده و دل نیز هم
قصد دل و دیده و قصد تن و جان مکن
هوش مصنوعی: زندگی و وجود ما به تو وابسته است، چشم و دل ما هم به تو تعلق دارد. پس نخواه که دل و چشم و بدن ما را از هم جدا کنی.
با همه شکر، که هست در لب شیرین تو
این نمکم هر زمان بر دل بریان مکن
هوش مصنوعی: با همهی خوبیها، در حالی که لبهای شیرین تو مزهای نمکی دارد، خواهش میکنم که من را همیشه با دلسوزی رها نگذاری.
اوحدی، ار مینهی دل به رخ آن نگار
تن به غریبی بنه، یاد صفاهان مکن
هوش مصنوعی: اگر دل را به زیبایی او بسپاری، پس در این دنیا تنها و بیخبر از یاد صفاهان زندگی کن.