غزل شمارهٔ ۶۲۲
بار بربستیم، ازین منزل به در باید شدن
آب این جا تیره شد، جای دگر باید شدن
وحشت آباد است این، زین جا سبک بیرون رویم
گر به پهلو گشت باید ور به سر باید شدن
چون نمیبینیم از آن آرام جان این جا اثر
با نثار اشک خونین بر اثر باید شدن
یاد نقش روی آن گل چهره چون همراه ماست
سهل باشد گر به روی خاربر باید شدن
من در آن بندم که: تدبیری بسازم راه را
عقل میگوید که: نه، نه، زودتر باید شدن
اندر آن دریای جان خرمهره چیدن، چند؟ چند؟
خود چو غواصم به دریایی گهر باید شدن
اصفهان ز اقلیم چارم آسمان چارمست
سوی او عیسیصفت بیپا و سر باید شدن
نیست اینجا از بزرگان ناظری بر حال من
بعد ازینم پیش آن اهل نظر باید شدن
اوحدی، چون جان بر آمد، پر جگر خواری مکن
در پی کام دل خود بیجگر باید شدن
پر بریزد مرغ اگر بر خاک ایشان بگذرد
گر تو مرغ زیرکی بیبال و پر باید شدن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بار بربستیم، ازین منزل به در باید شدن
آب این جا تیره شد، جای دگر باید شدن
هوش مصنوعی: ما باید این مکان را ترک کنیم، زیرا اینجا دیگر مناسب نیست و باید به مکان دیگری برویم.
وحشت آباد است این، زین جا سبک بیرون رویم
گر به پهلو گشت باید ور به سر باید شدن
هوش مصنوعی: این مکان بسیار ترسناک و ناامن است. اگر قرار باشد از اینجا خارج شوم، بهتر است به آرامی حرکت کنم. ممکن است برای رسیدن به هدفم، نیاز به تلاش بیشتری داشته باشم.
چون نمیبینیم از آن آرام جان این جا اثر
با نثار اشک خونین بر اثر باید شدن
هوش مصنوعی: از آنجا که نمیتوانیم نشانهای از آرامش جان خود در این مکان ببینیم، باید با ریختن اشکهای خونین خود، غم و درد خود را نشان دهیم.
یاد نقش روی آن گل چهره چون همراه ماست
سهل باشد گر به روی خاربر باید شدن
هوش مصنوعی: یاد چهره زیبا مثل گل همیشه با ماست، اگرچه ممکن است در زندگی با مشکلات و سختیها روبهرو شویم.
من در آن بندم که: تدبیری بسازم راه را
عقل میگوید که: نه، نه، زودتر باید شدن
هوش مصنوعی: من در این فکر هستم که راهی پیدا کنم و نقشهای بزنم، اما عقل به من میگوید که نه، باید زودتر اقدام کنم و کاری انجام دهم.
اندر آن دریای جان خرمهره چیدن، چند؟ چند؟
خود چو غواصم به دریایی گهر باید شدن
هوش مصنوعی: در دریای عواطف و احساسات، چقدر میتوانم لذت و شادی جمعآوری کنم؟ من باید مانند یک غواص، در عمق این دریا به جستجوی جواهرات گرانبها بپردازم.
اصفهان ز اقلیم چارم آسمان چارمست
سوی او عیسیصفت بیپا و سر باید شدن
هوش مصنوعی: اصفهان در واقع بخشی از چهار اقلیم آسمان است و به نظر میرسد که برای رسیدن به او، کسی باید به کمک ویژگیهای عیسیوار، بدون نیاز به پا و سر، به او نزدیک شود.
نیست اینجا از بزرگان ناظری بر حال من
بعد ازینم پیش آن اهل نظر باید شدن
هوش مصنوعی: در اینجا کسی نیست که بزرگانی بر حال من نظارت کنند، از این به بعد باید خود را در پیش اهل نظر نشان دهم.
اوحدی، چون جان بر آمد، پر جگر خواری مکن
در پی کام دل خود بیجگر باید شدن
هوش مصنوعی: هرگاه که زندگی به پایان میرسد، به دنبال خوشیهای خود نباش، زیرا برای رسیدن به آرزوهایت باید دل و جرأت داشته باشی.
پر بریزد مرغ اگر بر خاک ایشان بگذرد
گر تو مرغ زیرکی بیبال و پر باید شدن
هوش مصنوعی: اگر مرغی بر خاک آنجا بگذرد، پرهایش میریزد. اگر تو مرغی زیرک هستی، باید بدون بال و پر باشی.