گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۳

آن کمان ابرو به تیر انداختن
عالمی را صید خواهد ساختن
چون کمان در خود کشید اول مرا
آخرم خواهد چو تیر انداختن
تاختن خواهد گرفتن بی‌سخن
لشکر حسنش به اول تاختن
او نمی‌دانم چه سر دارد؟ ولی
سر که من دارم بخواهم باختن
زان پری چندین جفا نیکو نبود
وانگهی حق وفا نشناختن
هم ز دردی شد چنین لاغر تنم
کی توان بی‌آتشی بگداختن؟
اوحدی، چون دوست می‌سوزاندت
نیست تدبیر تو الا ساختن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن کمان ابرو به تیر انداختن
عالمی را صید خواهد ساختن
هوش مصنوعی: آن کمان ابرو به گونه‌ای است که با نگاهش می‌تواند دل‌ها را شکار کند و همه را تحت تاثیر قرار دهد.
چون کمان در خود کشید اول مرا
آخرم خواهد چو تیر انداختن
هوش مصنوعی: اولین بار که به درون خود می‌کشم و فکر می‌کنم، در نهایت روزی خواهد آمد که مانند یک تیر پرتاب شوم.
تاختن خواهد گرفتن بی‌سخن
لشکر حسنش به اول تاختن
هوش مصنوعی: لشکر حسن بدون هیچ سخنی به سوی دشمن می‌تازد و در ابتدا بر آن‌ها حمله‌ور می‌شود.
او نمی‌دانم چه سر دارد؟ ولی
سر که من دارم بخواهم باختن
هوش مصنوعی: نمی‌دانم او چه راز یا هدفی دارد، اما من نمی‌خواهم بخواهم و به شکست رضایت دهم.
زان پری چندین جفا نیکو نبود
وانگهی حق وفا نشناختن
هوش مصنوعی: دوری و بدرفتاری از آن پری زیبا کار درستی نیست، و از طرفی به حقیقت وفا نشناختن نیز ناپسند است.
هم ز دردی شد چنین لاغر تنم
کی توان بی‌آتشی بگداختن؟
هوش مصنوعی: بدن من به خاطر درد بسیار لاغر و ضعیف شده است. چگونه می‌تواند بدون وجود آتش، چیزی را ذوب کرد؟
اوحدی، چون دوست می‌سوزاندت
نیست تدبیر تو الا ساختن
هوش مصنوعی: اوحدی می‌گوید: وقتی دوست تو را می‌سوزاند و درد و رنجی به تو وارد می‌کند، هیچ چاره‌ای جز این نیست که به فکر ساختن و تغییر رفتار باشی.