گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۱

قصهٔ یار سبک روح نگفتم به گرانان
که چنین حال نشاید که بگویند به آنان
ای که جان خواسته‌ای از من بیدل، بفرستم
جان چه چیزست؟ که زودش نفرستند به جانان
جان به تن باز رود کشتهٔ شمشیر غمت را
در لحد نام تو گر بشنود از مرثیه خوانان
بر سر خوان خیال تو ز بس خون که بخوردیم
پیر گشتیم و ز ما صرفه ببردند جوانان
من به شیرین سخنی آب نمی‌یابم و کرده
بارها غارت حلوای لبت چرب زبانان
حال من پیش رقیبان تو دانی به چه ماند؟
قصهٔ گرگ دهن بسته و انبوه شبانان
گر چه از مدعیان واقعهٔ خود بنهفتم
هیچ پوشیده نشد بر نظر واقعه دانان
گر بخندد لب من عیب مکن هیچ، که حالی
مدتی هست که دل تنگم ازین تنگ دهانان
بر رخ چون سپرش تیر نظر گر نفگندی
اوحدی، زخم چرا خوردی ازین سخت کمانان؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قصهٔ یار سبک روح نگفتم به گرانان
که چنین حال نشاید که بگویند به آنان
هوش مصنوعی: داستان عشق و محبت خود را برای افراد سنگین‌دل و جدی نقل نکردم؛ زیرا چنین وضعیتی شایسته نیست که آنها را در جریان بگذارم.
ای که جان خواسته‌ای از من بیدل، بفرستم
جان چه چیزست؟ که زودش نفرستند به جانان
هوش مصنوعی: ای کسی که جانم را خواسته‌ای، می‌پرسی که جان را به چه کسی بفرستم؟ زیرا که خیلی زود آن را به محبوب نخواهم فرستاد.
جان به تن باز رود کشتهٔ شمشیر غمت را
در لحد نام تو گر بشنود از مرثیه خوانان
هوش مصنوعی: اگر نام تو را مرثیه‌خوانان بشنوند، جانم که به تن باز می‌گردد، به خاطر غم تو همچون کشته‌ای در گور آرام خواهد گرفت.
بر سر خوان خیال تو ز بس خون که بخوردیم
پیر گشتیم و ز ما صرفه ببردند جوانان
هوش مصنوعی: در کنار آرزوهای تو، به‌خاطر آن‌قدر غم و درد که چشیدیم، پیر شده‌ایم و جوانان از ما فاصله گرفته‌اند.
من به شیرین سخنی آب نمی‌یابم و کرده
بارها غارت حلوای لبت چرب زبانان
هوش مصنوعی: من به خاطر شیرینی کلام تو نمی‌توانم به آرامش برسم و بارها افراد خوش زبانی که با لحن زیبا صحبت می‌کنند، از جذابیت لب‌های تو بهره‌برداری کرده‌اند.
حال من پیش رقیبان تو دانی به چه ماند؟
قصهٔ گرگ دهن بسته و انبوه شبانان
هوش مصنوعی: حال من در نزد رقبایت به چه چیز شبیه است؟ مانند داستان گرگی است که نتوانسته دهانش را باز کند و در میان هزاران شبان قرار دارد.
گر چه از مدعیان واقعهٔ خود بنهفتم
هیچ پوشیده نشد بر نظر واقعه دانان
هوش مصنوعی: اگرچه من از مدعیان خود چیزی پنهان نکردم، اما بر اهل نظر، ماجرا کاملاً روشن است.
گر بخندد لب من عیب مکن هیچ، که حالی
مدتی هست که دل تنگم ازین تنگ دهانان
هوش مصنوعی: اگر لبخند روی لب‌هایم بیفتد، نباید به آن اشکالی بگیری، چون مدتی است که دل من از این زبان‌های بسته و تنگ، در عذاب است.
بر رخ چون سپرش تیر نظر گر نفگندی
اوحدی، زخم چرا خوردی ازین سخت کمانان؟
هوش مصنوعی: اگر تیر نگاه کسی بر چهره‌اش نرود، پس چرا از این کمانداران سخت زخم خوردی؟