غزل شمارهٔ ۶۰۶
ای صبا، حال من بدو برسان
نه چنان سرسری، نکو برسان
سخن من نه بیش گوی و نه کم
آنچه من گویمت، بگو، برسان
به زبان کسش مده پیغام
خود سخن گوی و روبرو برسان
نامه با خودنگاه دار و چو او
با تو گوید که، نامه کو؟ برسان
گر مجالت نباشد اول روز
فرصتی نیکتر بجو، برسان
قصهٔ این غریب سرگشته
پیش آن ماه تندخو برسان
حلقهای باز کن ز طرهٔ او
حلقه بگذاشتیم، بو برسان
سخن چشم همچو جوی مرا
بنگار بهانه جو برسان
اوحدی گر چه در غمش یکتاست
تو سلام هزار تو برسان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای صبا، حال من بدو برسان
نه چنان سرسری، نکو برسان
هوش مصنوعی: ای باد صبا، حال و روز من را به او برسان، نه به صورت بیاعتنا و سرسری، بلکه به شیوهای خوب و مناسب منتقل کن.
سخن من نه بیش گوی و نه کم
آنچه من گویمت، بگو، برسان
هوش مصنوعی: من به تو چیزی میگویم که نه زیاد است و نه کم، فقط آنچه را که میگویم، بشنو و به دیگران منتقل کن.
به زبان کسش مده پیغام
خود سخن گوی و روبرو برسان
هوش مصنوعی: از یک زبان غیرمستقیم استفاده نکن و پیام خود را با صراحت و بهصورت مستقیم به طرف مقابل منتقل کن.
نامه با خودنگاه دار و چو او
با تو گوید که، نامه کو؟ برسان
هوش مصنوعی: نامه را با خود نگهدار و اگر او از تو بپرسد که نامه کجاست، به او اطلاع بده.
گر مجالت نباشد اول روز
فرصتی نیکتر بجو، برسان
هوش مصنوعی: اگر امروز فرصتی برایت پیش نیامده، سعی کن که به دنبال زمان بهتری باشی و آن را پیدا کنی.
قصهٔ این غریب سرگشته
پیش آن ماه تندخو برسان
هوش مصنوعی: داستان این بیخانمان و سرگردان را به آن ماه خشمگین بگو.
حلقهای باز کن ز طرهٔ او
حلقه بگذاشتیم، بو برسان
هوش مصنوعی: از موهای او حلقهای بگشایید، ما حلقهای گذاشتیم تا بوی او را به دیگران برساند.
سخن چشم همچو جوی مرا
بنگار بهانه جو برسان
هوش مصنوعی: به سخن من گوش کن و به نگاه من توجه کن؛ چون مثل جوی آب که همیشه به دنبال مسیر خودش میگردد، من هم به دنبال دلیلی هستم که مرا به آنچه میخواهم برساند.
اوحدی گر چه در غمش یکتاست
تو سلام هزار تو برسان
هوش مصنوعی: اوحدی، با وجود اینکه غم او خاص و یکتاست، تو میتوانی هزار بار سلام و احترام خود را به او برسانی.