غزل شمارهٔ ۶۰۲
بنامیزد! چه رویست این؟ که حیرانند ازو حوران
چنین شیرین نباشد در سپاه خسرو توران
دلم نزدیک آن آمد که: از درد تو خون گردد
ولی پوشیده میدارم نشان دردش از دوران
بخندی چون مرا بینی که: خون میگریم از عشقت
ز مثل این خرابیها چه غم دارند معموران؟
چو شاخ گل ز رعنایی به هر دستی همی گردی
دریغ آمد مرا شمعی چنین در دست بینوران
تو چندین شکر از تنگ دهان خود فرو ریزی
ندانستی که: از گرمی بجوش آیند محروران؟
طبیب خفتهٔ ما را همی باید خبر کردن
که: امشب ساعتی بر هم نیامد چشم رنجوران
ز نوش حقهٔ لعل تو چون شهدی طلب داردم
رقیبانت همی جوشند گرد من چو زنبوران
نظر بر منظر خوب تو تا کردم، دل خود را
تهی میدارم از سودای دلبندان و منظوران
مدار از اوحدی امید دینداری و مستوری
که عشقت پرده بر خواهد گرفت از کار مستوران
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بنامیزد! چه رویست این؟ که حیرانند ازو حوران
چنین شیرین نباشد در سپاه خسرو توران
هوش مصنوعی: این چه زیبایی است که حوران بهشت از آن حیرتزدهاند؟ چنین زیبایی در سپاه خسرو توران یافت نمیشود.
دلم نزدیک آن آمد که: از درد تو خون گردد
ولی پوشیده میدارم نشان دردش از دوران
هوش مصنوعی: دلم به جایی رسیده که از درد تو به اشک میافتد، اما سعی میکنم نشان درد را از دوران پنهان نگهدارم.
بخندی چون مرا بینی که: خون میگریم از عشقت
ز مثل این خرابیها چه غم دارند معموران؟
هوش مصنوعی: وقتی تو را میبینم و لبخند میزنی، در حالی که من از عشق تو اشک میریزم، باید بدانید که ساکنان این خرابهها هیچ غمی از این وضعیت ندارند.
چو شاخ گل ز رعنایی به هر دستی همی گردی
دریغ آمد مرا شمعی چنین در دست بینوران
هوش مصنوعی: تو همچون شاخ گل با زیبایی خود در میان هر دستی میچرخید، و من را حسرت میدهد که چرا شمعی اینچنین زیبا در دست افرادی بینور و بیفروغ قرار دارد.
تو چندین شکر از تنگ دهان خود فرو ریزی
ندانستی که: از گرمی بجوش آیند محروران؟
هوش مصنوعی: تو نمیدانی که وقتی از دهانت چندین شکر میریزی، دلهای داغدیده و دردمند چگونه از این شیرینی به جوش میآیند و ناراحتیهایشان بیشتر میشود.
طبیب خفتهٔ ما را همی باید خبر کردن
که: امشب ساعتی بر هم نیامد چشم رنجوران
هوش مصنوعی: شایسته است که پزشک خوابیدهٔ ما را از حال خود مطلع کنیم، زیرا امشب به مدت یک ساعت هم چشمهای بیماران آرام نگرفت.
ز نوش حقهٔ لعل تو چون شهدی طلب داردم
رقیبانت همی جوشند گرد من چو زنبوران
هوش مصنوعی: من از طعم شیرین لعل تو به اندازهای خوشحالم که رقیبان تو دور من مانند زنبورها دور شهد میچرخند و در هیجان هستند.
نظر بر منظر خوب تو تا کردم، دل خود را
تهی میدارم از سودای دلبندان و منظوران
هوش مصنوعی: وقتی به زیبایی تو مینگرم، دیگر دل خود را از عشق و آرزوهای دیگران خالی میکنم.
مدار از اوحدی امید دینداری و مستوری
که عشقت پرده بر خواهد گرفت از کار مستوران
هوش مصنوعی: به امید اینکه اوحدی بتواند در دینداری و پنهانکاری موفق باشد، عشق تو همچون پردهای عمل خواهد کرد که رازهای پنهان را نمایان میسازد.