گنجور

غزل شمارهٔ ۵۹۹

دلا،خوش کرده ای منزل به کوی وصل دلداران
دگر با یادم آوردی قدیمی صحبت یاران
ز خاکت بوی عهد یار می‌یابد دماغ من
زهی!بوی وفاداری، زهی!خاک وفاداران
خوشا آن فرصت و آن عیش و آن ایام و آن دولت
که با مطلوب خود بودم علی رغم طلب‌گاران
بمان ،ای ساربان،ما را به درد خویش و خوش بگذر
که بار افتاده همراهی نداند با سبک باران
خود ، ای محمل‌نشین، امشب ترا چون خواب می‌آید
که از دوش شتر بگذشت آب چشم بیداران
ز آه سرد و آب چشم خود دایم به فریادم
که اندر راه سودای تو این بادست و آن باران
نسیم صبح، اگر پیش طبیب من گذریابی
بگو: آخر گذاری کن، که بدحالند بیماران
اگر یاران مجلس را نصیحت سخت می‌آید
من از مستی نمیدانم، چه میگویند هشیاران؟
چنان با آتش عشقت دلم آمیزشی دارد
که آتش در نیامیزد چنان با عود عطاران
حدیثم را، که می‌سود ز شیرینی دل مردم
بخوان، ای عاشق و درده صلای انگبین خواران
مجوی، ای اوحدی، بی‌غم وصال او، که پیش از ما
درین سودا به کوی او فرو رفتند بسیاران

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا،خوش کرده ای منزل به کوی وصل دلداران
دگر با یادم آوردی قدیمی صحبت یاران
هوش مصنوعی: ای دل! تو در کوی محبوبان، منزل خوشی ساخته‌ای. یاد من را با صحبت‌های قدیمی دوستان به ذهنم آوردی.
ز خاکت بوی عهد یار می‌یابد دماغ من
زهی!بوی وفاداری، زهی!خاک وفاداران
هوش مصنوعی: از خاک تو عطر یاد محبوب به مشامم می‌رسد. چه خوشبو و دلپذیر! عطر وفاداری را می‌شنوم و این خاک، خاک وفاداران است.
خوشا آن فرصت و آن عیش و آن ایام و آن دولت
که با مطلوب خود بودم علی رغم طلب‌گاران
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن زمانی که در کنار آرزوهایم بودم و از درخواست‌های دیگران بی‌خبر بودم.
بمان ،ای ساربان،ما را به درد خویش و خوش بگذر
که بار افتاده همراهی نداند با سبک باران
هوش مصنوعی: ای ساربان، بمان و دردی که داریم را درک کن و این لحظه را خوش بگذران، زیرا بار و ومسئولیت سنگین ما اجازه نمی‌دهد با کسانی که سبک بارند، همراهی کنیم.
خود ، ای محمل‌نشین، امشب ترا چون خواب می‌آید
که از دوش شتر بگذشت آب چشم بیداران
هوش مصنوعی: ای کسی که بر مرکب نشسته‌ای، امشب برای تو مانند خواب می‌گذرد، چرا که اشک‌های بیداران بر دوش شتر فرو می‌ریزد.
ز آه سرد و آب چشم خود دایم به فریادم
که اندر راه سودای تو این بادست و آن باران
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوهی که دارم، همیشه با اشک و آه به تو می‌زنم، زیرا در مسیر عشق و آرزوی تو، این درد و باران نگران‌کننده من هستند.
نسیم صبح، اگر پیش طبیب من گذریابی
بگو: آخر گذاری کن، که بدحالند بیماران
هوش مصنوعی: اگر در صباحی دلپذیر به طبیب من رسیدی، به او بگو که دیگر تأخیر نکند، چرا که بیماران حال خوشی ندارند و نیاز به کمک دارند.
اگر یاران مجلس را نصیحت سخت می‌آید
من از مستی نمیدانم، چه میگویند هشیاران؟
هوش مصنوعی: اگر نصیحت کردن به دوستان در جمع سخت و ناخوشایند باشد، من از حال خوش خودم چیزی نمی‌فهمم و نمی‌دانم که هشیاران چه می‌گویند.
چنان با آتش عشقت دلم آمیزشی دارد
که آتش در نیامیزد چنان با عود عطاران
هوش مصنوعی: دلم به گونه‌ای با عشق تو در هم آمیخته است که این آتش، حتی با عودهای خوشبو نیز قابل مقایسه نیست.
حدیثم را، که می‌سود ز شیرینی دل مردم
بخوان، ای عاشق و درده صلای انگبین خواران
هوش مصنوعی: بیا و داستانی را که بر دل مردم شیرین است بخوان، ای عاشق و دردآشوب، صدای شیرینی را که برای درویشان و فقراست، به گوش همه برسان.
مجوی، ای اوحدی، بی‌غم وصال او، که پیش از ما
درین سودا به کوی او فرو رفتند بسیاران
هوش مصنوعی: ای اوحدی، بی‌غم از رسیدن به محبوب خود باش، چرا که خیلی‌ها پیش از ما در این راه قدم گذاشتند و به عشق او دل سپردند.

حاشیه ها

1393/11/24 09:01
نعمتی

با سلام،
بیت یکی مانده به آخر لغت می سود باید می سوزد باشد به این شکل:
حدیثم را، که می سوزد ز شیرینی دل مردم
بخوان ای عاشق و درده صلای انگبین خواران
با تشکر