گنجور

غزل شمارهٔ ۵۹۲

مرا با دوست میباید که رویارو سخن گویم
نه با او دیگری مشغول و من با او سخن گویم
سر بیدوست بر زانو چه گویی؟ فرصتی باید
که او بنشیند و من سر بر آن زانو سخن گویم
مرا گویند: دردش را بجوی از دوستان دارو
نه با دردش چنان شادم که از دارو سخن گویم
چو بوی نافه گردد فاش بوی مشک شعر من
چو من در شیوهٔ آن چشم بی‌آهو سخن گویم
بی رغو میتوان رفتن ز دست او، ولی ترسم
وفای او بنگذارد که در یرغو سخن گویم
همیشه حاجت ابرو چو سر در گوش او دارد
به گوش او رسد حالم، چو با ابرو سخن گویم
دل من چون ز موی او پریشانست و آشفته
به وصف موی او باید که همچون مو سخن گویم
گرم چون اوحدی روزی سر زلفش به دست افتد
چو چین زلف تا برتاش تو بر تو سخن گویم
به قول زشت بد گویان نگردد گفتهٔ من بد
جهان نیکو همی داند که: من نیکو سخن گویم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا با دوست میباید که رویارو سخن گویم
نه با او دیگری مشغول و من با او سخن گویم
هوش مصنوعی: من باید با دوستی صحبت کنم که رو در رو با او گفتگو کنم، نه اینکه با کسی دیگر مشغول باشم و در عین حال با او صحبت کنم.
سر بیدوست بر زانو چه گویی؟ فرصتی باید
که او بنشیند و من سر بر آن زانو سخن گویم
هوش مصنوعی: وقتی سرم را روی زانوی محبوبم می‌گذارم، حرفی برای گفتن دارم. اما نیاز به فرصتی دارم تا او آرام بنشیند و من به بیان احساساتم بپردازم.
مرا گویند: دردش را بجوی از دوستان دارو
نه با دردش چنان شادم که از دارو سخن گویم
هوش مصنوعی: مردم به من می‌گویند که برای دردهایم به دنبال دارو از دوستان باشم، اما آن‌قدر از درد خود شاد هستم که نمی‌خواهم درباره دارو صحبت کنم.
چو بوی نافه گردد فاش بوی مشک شعر من
چو من در شیوهٔ آن چشم بی‌آهو سخن گویم
هوش مصنوعی: وقتی عطر نافه به مشام می‌رسد، بوی شعر من نیز مانند بوی مشک آشکار می‌شود. من مانند آن چشمان بی‌آهو، سخن می‌گویم.
بی رغو میتوان رفتن ز دست او، ولی ترسم
وفای او بنگذارد که در یرغو سخن گویم
هوش مصنوعی: می‌توان بدون نگرانی از دست او بیرون رفت، اما می‌ترسم که وفای او به من اجازه ندهد که در این مورد صحبت کنم.
همیشه حاجت ابرو چو سر در گوش او دارد
به گوش او رسد حالم، چو با ابرو سخن گویم
هوش مصنوعی: هر زمان که نیازم به ابرو اشاره کنم، حالم به او می‌رسد و وقتی با ابرو صحبت کنم، به من می‌فهماند.
دل من چون ز موی او پریشانست و آشفته
به وصف موی او باید که همچون مو سخن گویم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر موی او در هم ریخته و بی‌قرار است، پس باید در وصف موی او به زبان او سخن بگویم.
گرم چون اوحدی روزی سر زلفش به دست افتد
چو چین زلف تا برتاش تو بر تو سخن گویم
هوش مصنوعی: اگر روزی اتفاق بیفتد که زلف اوحدی در دستانم بیفتد، مانند چین و شکن زلف او، من با تو سخن خواهم گفت.
به قول زشت بد گویان نگردد گفتهٔ من بد
جهان نیکو همی داند که: من نیکو سخن گویم
هوش مصنوعی: به گفته‌های بدگویان توجهی نکن، زیرا دنیا به خوبی می‌داند که من انسان نیکوکلامی هستم.