گنجور

غزل شمارهٔ ۵۹۰

عقل صوفی را مهار اندر کشیم
عشق صافی را به کار اندر کشیم
نفس منصب خواه جاه اندوز را
از سمند فخر و عار اندر کشیم
باده رندآسا خوریم اندر صبوح
پیل رند باده خوار اندر کشیم
یار پر دستان دوری دوست را
دست گیریم، از کنار اندر کشیم
گوش چون پر گردد از آواز چنگ
می به یاد لعل یار اندر کشیم
دشمنان از پی فراوانند، لیک
ما حبیب خود به غار اندر کشیم
اوحدی را از برای بندگی
داغ عشق آن نگار اندر کشیم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عقل صوفی را مهار اندر کشیم
عشق صافی را به کار اندر کشیم
هوش مصنوعی: عشق خالص و ناب را به کار می‌گیریم و عقل اندیشه‌ی صوفی را تحت کنترل درمی‌آوریم.
نفس منصب خواه جاه اندوز را
از سمند فخر و عار اندر کشیم
هوش مصنوعی: برای کسانی که به دنبال مقام و ثروت هستند، ما ریشه‌های فخر و خودبزرگ‌بینی را از وجودشان جدا می‌کنیم.
باده رندآسا خوریم اندر صبوح
پیل رند باده خوار اندر کشیم
هوش مصنوعی: در صبح زود به همراه دوستان باده می‌نوشیم و از لذتش بهره‌مند می‌شویم. ما به گونه‌ای خوش‌گذران و شاد زندگی می‌کنیم که همچون فیل‌های سرمست از باده، غرق در شادی و سرخوشی هستیم.
یار پر دستان دوری دوست را
دست گیریم، از کنار اندر کشیم
هوش مصنوعی: دوست عزیزم، در زمانی که از هم دور هستیم، باید با دستان قوی و محبت آمیز، این فاصله را کم کنیم و نزدیکی را حس کنیم.
گوش چون پر گردد از آواز چنگ
می به یاد لعل یار اندر کشیم
هوش مصنوعی: وقتی که گوش ما با صدای چنگ پر می‌شود، یاد لعل یار در دل‌مان زنده می‌شود.
دشمنان از پی فراوانند، لیک
ما حبیب خود به غار اندر کشیم
هوش مصنوعی: دشمنان زیاد و فراوان هستند، اما ما محبوب خود را در پناهی امن و دور از دردسر قرار می‌دهیم.
اوحدی را از برای بندگی
داغ عشق آن نگار اندر کشیم
هوش مصنوعی: اوحدی می‌گوید که من به خاطر عشق به آن معشوق، خود را در مسیر خدمت و بندگی او قرار می‌دهم و همه چیز را برای جلب رضایت او انجام می‌دهم.