گنجور

غزل شمارهٔ ۵۸۸

ما در غم هجران تو، گر زانکه بمیریم
بر وصل تو یکروز ببینی که: امیریم
ای سرو، که اسباب جوانی همه داری
با ما به جفا پنجه مینداز، که پیریم
گر تلخ شود کام دل ما چه تفاوت؟
کز یاد لب لعل تو در شکر و شیریم
از بهر فرستان این قصه بر تو
پیوسته دوان در طلب پیک و دبیریم
در شهر طبیبیست که داند همه رنجی
او نیز ندانست که: مجروح چه تیریم؟
با روی تو این سختی پیوند که ما راست
بعد از تو روا باشد، اگر دوست نگیریم
گو: قافله بیرون رو و همراه سفر کن
ما را سفر و عزم نباشد، که اسیریم
هر تلخ، که خواهی تو، بگو، تا بنیوشیم
هر زهر، که داری تو، بده، تا بپذیریم
این نامه پراگنده از آنست که بی‌تو
چون اوحدی امروز پراگنده ضمیریم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما در غم هجران تو، گر زانکه بمیریم
بر وصل تو یکروز ببینی که: امیریم
هوش مصنوعی: اگر ما به علت دلتنگی و دوری از تو بمیریم، امیدواریم روزی به دیدار تو برسیم و در آن لحظه احساس قدرت و بزرگی کنیم.
ای سرو، که اسباب جوانی همه داری
با ما به جفا پنجه مینداز، که پیریم
هوش مصنوعی: ای سرو، تو تمامی ویژگی‌های جوانی را داری، اما با ما به بی‌رحمی رفتار نکن، زیرا که ما سالخورده‌ایم.
گر تلخ شود کام دل ما چه تفاوت؟
کز یاد لب لعل تو در شکر و شیریم
هوش مصنوعی: اگر دل ما تلخ شود چه فرق می‌کند؟ زیرا یاد لب‌های شیرین و قرمز تو، ما را به شکر و شیرینی می‌برد.
از بهر فرستان این قصه بر تو
پیوسته دوان در طلب پیک و دبیریم
هوش مصنوعی: برای ارسال این داستان، من مدام در جستجوی پیام‌رسان و نویسنده هستم.
در شهر طبیبیست که داند همه رنجی
او نیز ندانست که: مجروح چه تیریم؟
هوش مصنوعی: در این شهر پزشکی وجود دارد که از همه دردها و مشکلات آگاه است، اما خود او نمی‌داند که یک مجروح چه دردی را تحمل می‌کند.
با روی تو این سختی پیوند که ما راست
بعد از تو روا باشد، اگر دوست نگیریم
هوش مصنوعی: با وجود زیبایی روی تو، این دشواری و سختی برای ما قابل تحمل است، حتی اگر دیگر تو را دوست نداشته باشیم.
گو: قافله بیرون رو و همراه سفر کن
ما را سفر و عزم نباشد، که اسیریم
هوش مصنوعی: بگو: کاروان به راه بیفتد و با ما همسفر شود، چون ما برای سفر و عزیمت آماده نیستیم و در واقع در زنجیر اسیریم.
هر تلخ، که خواهی تو، بگو، تا بنیوشیم
هر زهر، که داری تو، بده، تا بپذیریم
هوش مصنوعی: هر چیزی که از تلخی و سختی در دل داری، بگو تا ما شنیده و درک کنیم. هر زهر و آسیبی که می‌توانی به ما بدهی، بفرست تا ما آن را بپذیریم.
این نامه پراگنده از آنست که بی‌تو
چون اوحدی امروز پراگنده ضمیریم
هوش مصنوعی: این نامه نا مرتب و آشفته از آن جهت است که بدون تو، مانند اوحدی، امروز دچار سردرگمی و بی‌نظمی هستم.

حاشیه ها

1398/10/26 03:12
کاظم ایاصوفی

مصراع اول بیت چهارم فرستادن صحیح است