غزل شمارهٔ ۵۸۷
دیریست تا ز دست غمت جان نمیبریم
وقتست کز وصال تو جانی بپروریم
نهنه، چه جای وصل؟ که ما را ز روزگار
این مایه بس که: یاد تو در خاطر آوریم
آن چتر سلطنت، که تو در سر کشیدهای
در سایهٔ تو هم نگذارد که بنگریم
عیدیست هر به ماهی اگر ابروی ترا
همچون هلال عید ببینیم و بگذریم
روزی به بزم و مجلس ما در نیامدی
تا بنگری که: بیتو چه خونابه میخوریم؟
احول ما، کجاست، دبیری که بشنود
تا نامه مینویسد و ما جامه میدریم
از ما کسی به هیچ مسلمان خبر نکرد:
کامروز مدتیست که در بند کافریم
ناز ترا کجاست خریدار به ز ما؟
کان را بهر بها که تو گویی همیخریم
هر روز رنج ما ز فراقت بتر شود
ایدون گمان بری تو که هر روز بهتریم
گوشی بما نداشتهای هیچ بار و ما
در گوش کرده حلقه و چون حلقه بر دریم
ما را، اگر چه صد سخن تلخ گفتهای
با یاد گفتهای تو در شهد و شکریم
صد شب گریستیم ز هجرت چو اوحدی
باشد که: با وصال تو روزی به سر بریم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دیریست تا ز دست غمت جان نمیبریم
وقتست کز وصال تو جانی بپروریم
هوش مصنوعی: مدتی است که از شدت غم تو نتوانستهام به راحتی زندگی کنم. اکنون زمان آن رسیده که از محبت و نزدیکی تو جانی دوباره بگیرم.
نهنه، چه جای وصل؟ که ما را ز روزگار
این مایه بس که: یاد تو در خاطر آوریم
هوش مصنوعی: نه، وصل و نزدیکی نمیتواند برای ما اتفاق بیفتد؛ زیرا وجود یاد تو در خاطر ما همین اندازه برایمان کافی است.
آن چتر سلطنت، که تو در سر کشیدهای
در سایهٔ تو هم نگذارد که بنگریم
هوش مصنوعی: چتری که بر سر داری و نماد سلطنت توست، به قدری بزرگ و سایهاش گسترده است که حتی اجازه نمیدهد ما وضعیت اطراف را ببینیم.
عیدیست هر به ماهی اگر ابروی ترا
همچون هلال عید ببینیم و بگذریم
هوش مصنوعی: هر بار که دندان به دندان میزنیم و تو را با ابروان هلالیات میبینیم، آن را به عنوان یک عید بزرگ میشناسم و به سادگی از آن میگذرم.
روزی به بزم و مجلس ما در نیامدی
تا بنگری که: بیتو چه خونابه میخوریم؟
هوش مصنوعی: یک روز به مهمانی و جمع ما نیامدی تا ببینی که: بیحضور تو چه حال و روزی داریم و چقدر غمگین و دردناکی زندگیمان شده است؟
احول ما، کجاست، دبیری که بشنود
تا نامه مینویسد و ما جامه میدریم
هوش مصنوعی: کجاست آن کسی که توانایی گوش دادن به ما را دارد، تا نامه بنویسد و ما را از این وضعیت رها کند؟
از ما کسی به هیچ مسلمان خبر نکرد:
کامروز مدتیست که در بند کافریم
هوش مصنوعی: هیچکس از ما به مسلمانان خبر نداده است که امروز مدتی است که در چنگال کافران گرفتار شدهایم.
ناز ترا کجاست خریدار به ز ما؟
کان را بهر بها که تو گویی همیخریم
هوش مصنوعی: ناز تو کجا پیدا میشود که کسی بخواهد خریدار آن باشد؟ ما هم هر چه تو بگویی برای این ناز تو آمادهایم.
هر روز رنج ما ز فراقت بتر شود
ایدون گمان بری تو که هر روز بهتریم
هوش مصنوعی: هر روز دوری تو برای ما سختتر میشود، اما تو همچنان گمان میکنی که هر روز حال ما بهتر میشود.
گوشی بما نداشتهای هیچ بار و ما
در گوش کرده حلقه و چون حلقه بر دریم
هوش مصنوعی: هیچگاه به ما گوش ندادید و ما همیشه در گوشهای ایستادهایم، مانند حلقهای که بر در آویزان است.
ما را، اگر چه صد سخن تلخ گفتهای
با یاد گفتهای تو در شهد و شکریم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه سخنان تلخی از تو شنیدهایم، ولی یادآوری آن صحبتها برای ما همچون عسل و شیرینی است.
صد شب گریستیم ز هجرت چو اوحدی
باشد که: با وصال تو روزی به سر بریم
هوش مصنوعی: ما شبهای زیادی را به خاطر دوریات اشک ریختهایم، مانند اوحدی که میگوید: با رسیدن به تو، یک روز را خوش خواهیم گذراند.
حاشیه ها
1396/05/21 10:08
علیرضا فاطمی
سلام
بیت ششم
احوال ما
اصلتح بفرمایید.
1396/05/21 10:08
علیرضا فاطمی
سلام
بیت ششم
احوال ما
اصلاح بفرمایید.